X

آرشیف

سلام پدر!
من آمده ام
باز بر سر تربت تو
با دل پر غصه و سوز جان
با دیدهً پر از قطره های امید
با آرزو های گذ شته
 برای دیدن تو آمده ام
 
اینبار تنها نیآمده ام
 با صد امید
با صد هزار گیله و راز
از دوره های نبودنت
 
بر خیز که دوستانت
برای شنیدن درد دل تو آمده اند
تا که باز گو کنیم
قصه های نبودنت را
قصه ها و حالت زار وطنت را
 
بر خیز و ببین که کرگسان گرسنه
آن کفتار های پیر از سر عقده
بر سر زمین مقدسم چه کرده اند
 
ای  واه!
تو که برای آزادی
برای انسانیت و برابری
برای سکلیدن زنجیر های تاریکی
 با صد هزار شوق
می تپیدی و میکوشیدی
 
تو که ای پدر!
برای شگوفائی وطن
 با خون دل مبارزه کرده بودی و
 به شکستاندن دشمنانش شعار سر دادی
بر خیز وببین که چه خاموشی حکم فرماست
سکوت را بشکنان و صدایت را بلند کن
 
بر خیز که برف زمستان در حال رفتن است
باز بوی بهار و نسترن در حال آمدن است
بر خیز و باز بسرا از گلوی گیرای خویش
از سوز و درد دل و سینه پر معنی خویش
از بیدل و جامی و خواجه عبدالله انصار بسرا
از حافظ و سعدی و مولانا بسرا
بسرا تا که دلم آزاد شود
بسرا تا که غمم بر باد شود

 
 
غوریانفر
  ثور 1388
مزار شریف
 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.