اخترمحمد اخگر
با یاد همان روز ها ،اشکی وغم دیـــگــر
تاشاد کنیم دلـها، دستی ودم دیــــگــــــــر
ازجــــنس ســر بازار ارزانتر اند آنــــها
صید هــمه چشمانند باپیچ وخـــــم دیگـــر
تابسته شود اینجـــــا بـــــــازار صمیمیت
بسـتند صداقت را با توپ وبم دیـــــگــــر
بس نرم سخن گویند در قول وشعار شان
کشتنـد من وصدهارا باظلم وستم دیــــگر
اینجــا سخــن آنجاست ،هشدار زنیرنگــش
افــتاده بخون هستیم بادردوالم دیـــگــــر
تاکــی بود این ظلمت تـــقدیر ونصیب ما
ای ذات عــزیزما لطف وکرم دیـــــگـــــر
*****
بی رنگ وباربوست خیالات دورما
بی شوروشادی است کمالات دورما
آن شوق وذوق قــــدیمان کجاشدنـــد؟
بی اعتماد وباور است موالات دورما
بازار توپ وتانک وصداهای دلخراش
افزوده است به هیولاء محالات دورما
آن قصه های نازک وشیرین فناشدند
بی رمز ومقصد است مقالات دورما
پیچیده تر زپیش بود این سرنوشت ما
هرگز جوابی نیست به سوالات دورما
از بهــر آنچه هست مقدس به نزدتان
فکری کنیند دمی به علامات دورمــا
مردم به فکر قیامت است وترس و وهم
هــــم بی خبـــر زقیـــام قیامات دورما
****
ازعلم سخن گــــوید ، در اصــل تکلف جـــــوی
از ساینس وهنر خواند، بی منطق ودور از خوی
در مذهب مامنع است ، با پرده سخن گفـــتـــن
گر اهل سخن هستی بی پرده ســـخن برگــــوی
اینجا همـــه معــــروف اند مشـــــــتاق صمیمیت
در مجــــلــس مانبود بی خـــرد ویاوه گـــــــوی
از روز نخست خــــویش دورنگ مباش ای جان
اینــــجا بسی فــــیل هــــارا بستند به تار مـــــوی
در مکــتـــــب ما آری، استـــاد شــــــوی روزی
این سرزمین بحر است عیب است که باشی جوی
دوران هـــــــزاران رفــــت نوبت زبسی ها ماند
پیچیده بود این دهـــــر با تجربه وبـــد خــــــــوی
***
صبح وشــــام ما همــــه یکــــــسان شـــــــده
از قـــضـــا دانای مـــا حــــــــیران شـــــــده
کشــتزار میهنم باخون واشـــکم آب خــورد
تکیه گاهی تک تک ما فرقت وهجران شده
از پی یـــک لقــمـــه نان، آواره گردون شدیم
در تــــباهی میهن ما شهره دوران شـــــده
کفــش دوزان قـــدیمی رهبران عصـــرمــا
سنگ وچوب سرزمینم خسته ونالان شـــده
وعــــــــــظ مفتی همنوای ســـاز ورقـــص
گرگ را بنگر که چون در جامه چوپان شده
من نمی گویم توخود بنگر به حال میهــنــم
چـــشم اولاد وطن رودخانه طوفان شـــده
گــــرنمیـــدانی؟ زتاریخ بــــاز پــــــــرس
رادمــــردانـــیکه اینجا وبسته وقربان شده
جــهدما روزی به عالم درس استقلال بود
لیک امروز خانه ما بی سروسامان شـــده
شیر ها بسیار تاختند بهر صید خاک مـــا
عاقبت همچون روباهی خفته وگریان شده
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
با یاد همان روز ها