آرشیف

2022-2-15

رفعت حسینی

با قامتِ بلند دل

چراغ خواهش بویی و بوسه یی را

از نزدیک

          ازگلوی تو

درتیرگی رها گشته از کدورت حادثهء تلخ دوربودن ازتو

_ ای نشسته در جایی دگراز چنگ دیدگان من، برگوی _

بر کدامین چارراهِ انديشه ها مضطرب بیاویزم

و پیشانی انتظار

بر درگاهِ کدام رویش تکرار ِ نکبت ، بسایم؟

**

کوه اقعیت که بامن راه می سپرد

                        می شنودومی گوید :

دران سوی پرسش خبری نیست.

**

وشهرهای پندارهای مرا

نبردِ تهاجمی جدایی ازپیکرتو

            به شوره زار بدل کرده است.

.

۲.۲۲/ترسایی

برلین

……

..

.