آرشیف

2014-12-11

احمد شاه سلیمی

ای بلخ چرا خوابی؟

سلطان صبــــــور از توست، ای بلخ چرا خوابی؟
آن فـــــــــاتح نور از توست، ای بلخ چرا خوابی؟
 
نازم صف مستانت، اجمــــــــــاع فـــــــــروزانت
آن طرفه فتور از توست، ای بلخ چـــــرا خوابی؟
 
فرزنـــــــــد تو نامـــــــــی شد، نام تو گرامی شد
در صدر حضور از توست، ای بلخ چرا خوابی؟
 
از مهد تو نــــــــــــــــام آورد، او فخر تمام آورد
تا عرش سرور از توست، ای بلخ چــرا خوابی؟
 
نـــــوری که بود شرقی، خوانند ورا غـــــــــربی
آن شان و غرور از توست، ای بلخ چرا خوابی؟
 
آتش زدی در عشــــــــــــاق، سوزاندی همه آفاق
آن حُرم و تنور از توست، ای بلخ چــــرا خوابی؟
 
بلخی زتو رومـــــــــــــی شد، اوج تو لزومی شد
در صومعه شوراز توست، ای بلخ چرا خوابی؟
 
آتش به جهـــــــان درداد، تا هفــــت بیان سر داد
در سلک ظهور از توست، ای بلخ چرا خوابی؟