آرشیف

2020-6-4

ای­بهــار! امســال­ برای­چــه ­کسی ­می ­آیی­؟

نگاهی به یک اثرادبی در دوران جهاد، نوشته شده به وسیلۀ ملکزاد

یـادِ روز های خوب جهاد ومقاومت مردم مسلمان وآزادی­دوست کشور به خیر! روز هایی که آگنده از شور وشوق خداجویان بود که در پرتو جلوۀ خورشیدِ اخلاص در راه برتری نام خدا و درطریق هدفی مقدس و والا و به منظور برافراشته شدن رایت سبزآزادی وسرافرازی، عاشقانه می رزمیدند. جمعی باسنان، گروهی با زبان، شماری با قلم، وعده یی هم با راه اندازی دعوت و تبلیغ…!

می توان گفت: جهاد برحق مردم افغانستان درمقابل تجاوزگران بی­آرزم، تاراجگران وبی­دینانِ خردباخته، به دانشگاه بزرگی تبدیل شده بود­که درآن درس های زیادی فرا گرفته می شد: درس فداکاری، درس ایثار، درس­آزادیخواهی، درس­شهادت طلبی، درس شهامت وسربلندی وده ها سبقِ ارزشناک دیگر…!
دانشگاهی­که درآن مجاهدانِ جان برکفِ راه خدا، برضد دشمنان اسلام و وطن عاشقانه می رزمیدند ودرمیادین معرکه های حق طلبانه، حماسه ها می­آفریدند و در بسا ازصحنه های­خونبار، به پیروزی های چشمگیری نایل می­آمدند.
ازآنجایی که جهاد در راه خدا، صیانت وجاویدان سازی ارزشها و نابودی فتنه وآشوب، یک امرالهی است ومقدس؛ بناءً به اتکا وامید به بشارتی که خدا برای مجاهدان داده، نصرت ویاری همواره شامل حال ایشان می شد وسپاهیان خدا با استفاده ازتجربیاتی که فراگرفته بودند، می توانستند شهکارهای بزرگی بیافرینند وبه گوهرهای قیمتدار مباهات، دست یابند.
این قلم ضمن تاکید برضرورت ماندگارسازی حماسه آفرینی ها ودست آورد های جهاد مقدس واهتمام جدی در راستای حفظ ارزشها، آرزومند است تاکارهای گسترده تر وخستگی ناپذیرتری در زمینه انجام پذیرد و بدینترتیب چلچراغ همچو افتخاراتِ بزرگ، همیشه فروزان نگهداشته شود.
درحوزۀ ادبیات جهاد ومقاومت، قلمداران فراوانی عرض اندام کرده بودند که آثارماندگار فرهنگی وفعالیت های موثری راجع به ارزشمندی جهاد وافشای دسایس ونیرنگ های دشمنان خدا، ارائه داشته اند، ازجملۀ آنها یکی­هم­نویسندۀ کتاب وزین" ای بهارامسال برای چه کسی می آیی؟ "را می توان نام برد. اثری که درسال 1367 هجری- خورشیدی اقبال چاپ یافته بود.
تردیدی نخواهد بود، اثری که 25 سال پیش از امروزبه رشته تحریر درآمده باشد، بعدازسپری شدن بیشترازدو دهه، ازنظرخود نویسنده نیز مستلزم دستکاری و ویرایش لازم دیگری نیز خواهد بود. اما آنچه من می توانم حکم کنم، این می باشدکه اثریادشده درهمان روزگار، یکی ازبهترین آثاری معرفی شده بود وازنظر ارباب ادب از ویژگی ها وجذابیت هایی هم برخوردار….
حالاهم می توان گفت: این اثر مزید برکاربرد عبارات زیبا، ترکیبات گیرا، جملات شیوا واستفادۀ به جا از واژگانی که بیشتر درقالب اشعار دلکش جلوه نمایی دارند وهم ارائۀ یک طرح ابتکاری است که واقعاً جالب می باشد، به گونه یی که خواننده صاحب ذوق، خود را درمیان دکان بزرگ گل فروشی ویا محلی انباشته ازگلهایی آراسته از رنگ ها وبوهای مرغوب، دلکش وطراوت بخشی می یابد که در برابرش جلوه آرایی دارد و او به استشمام تک تک آنها می پردازد. این گل ها همانا مفاهیم دلنشین ادبی، واژه ها وترکیب ها وعبارات زیبا و…، به وسیلۀ این نویسندۀ مبتکر است.
این اثرحاوی داستان بسیارشیرین وجالبی نیز می تواند وانمود شود، اما در قالب ادبی.طوری که شنونده، ازآنچه راوی حکایت می کند، به دقت گوش می سپارد، قصۀ دلچسپ او لحظه به لحظه، جالب وشنیدنی ترمی شود و سامع، با کمال شوق راغب می گردد تاهمۀ اوقات گرانبهایش را- درآن لحظات- برای شیندنِ آن وقف کند.این جا ست خواننده می داند که واقعاً قصه پرداز، به خوبی توانسته است توانایی بیان خود را برای جذاب تر و دلپذیر ترساختن حوادث و واقعات، به خوبی به نمایش بگذارد.
نویسنده دراین اثر، از به کارگیری یک شیوه وابتکار دیگرنیز غافل نمانده وآن همانا سیر وسفربه گلزمین کلام سخنوران بزرگ زبان دری – فارسی است که بدینوسیله توانسته ادعاهای خود را نیک به کرسی بنشاند وچه بسا که در مسند موفقیت چشمگیر فراز­آید. درعین اینکه عطرِ نثرِ روان و زیبای خامۀ شیرین وی، با شمیم دلاویز گل هایِ کلامِ سخنوران، درآمیخته و برخوانِ رنگارنگِ ادعا حلاوت بیشتری بخشیده است. بدینترتیب، هرجمله­یی­که از­مژگان­خامۀ­ نگارندۀ یادشده، به روی صفحۀ کاغذ ریخته، از بار مفاهیم والایی برخوردارگشته و زمینه یی فراهم آمده تا مرور­ هرصفحه – درصورتی که از ابتدا تا انتها پیگیری گردد- برخوانندۀ صاحب­ذوق، هم­ نشاط­آفرین می باشد وهم رقت آور ودردانگیز وآلام بخش….!
مطالعۀ این کتاب در طلیعۀ بهاری­که آمدن پردبدبه اش را جشن می گیرند وتولدِ­سال نوهجری خورشیدی، نه تنها قابل توصیه برای مطالعه است که لذتبخش وشیرینی زا نیز می باشد، آری حلاوتزا به گونۀ میوه های"هفت سین نوروزی". هفت میوه یی­که استقبال­کنندگانِ­این فصل گوارا­ باآن، بررنگینی خوان های مهمانی وپذیرایی شان می افزایند…!
ازنظرمن، آثاری باچنین زیبایی، شایستۀ خواندن مکرر اند ودرخورِلذت بردن بیشتر.
درکشورما نیز هستند نویسندگان عزیزی که صاحب شهکار های عالی می باشند. دارندگان چنین آثار، قادرخواهند بود تا دست اشتیاقِ خوانندگان شان را همواره به دست خویش داشته باشند وآنها را تا دمی که دیده به کلیه صفحات کتاب شان مرور نداده اند، نخواهند گذاشت که آن آثار را ازکنارشان دور دارند.
مبالغه نخواهد بود اگرادعا شود: کتاب « ای بهار! امسال برای چه­کسی می­آیی ؟» ازنظر نگارندۀ این سطور، ازهمین ویژگیهابرخوردار است. اثری که ازنگارنده ا ش ­رسایل ومقالات زیاد دیگری نیز درحوزۀ ادبیات جهاد ومقاومت ارائه شده است.
او، از دیار فرهنگ پرور فاریاب است. همزادگاه ظهیرفاریابی، نادم قیصاری،­پروفیسورغلام­محمد­میمنگی، محمدرحیم شیدا، منشی علیرضا و ده ها قلمدارنامدار دیگر…،
دربررسیِ ­من، ملکزاد در این اثر، برای بهار شخصیتی دارای اوصاف وسجایای عالی بخشیده است، شخصیتی مِهرجُوی،حساس، دردمند، پاکی­گرا، روشنی افزا وصلح گستر…، ویا شخصیتی­که فجایع ننگین بدجنسان وبدکاران را هرگز برنمی­تابد، با ظلمت­گستران­ سخت می­ستیزد، با بدآئینان خشمگینانه درمی­آویزد وبا جنایتگران تهمتن وار به نبرد می پردازد و برضد وحشیان، مبارزۀ بی­امان راه می­اندازد. برضد­آنانی که ­جرثومه های زشتی اند ونمونه های مجسم شرارت، بیرحمی،­کشتار ­و­فساد وجنگ افروزی؛ یعنی آدمکشان وظلمت گسترانی که آثار وبقایای جنایات و وحشیگری های شان، همواره از در ودیوار این دیار، پدیدار است.
درطلیعۀ بهاری که خود را آمادۀ پذیرایی ازآن ساخته ایم، چه خوب است که نوشته یی با آن تصاویر زیبا،مجدداً بازخوانی گردد. اثری که رقص واژه ها وکلمات زیبا را به وضوح می توان مشاهده کرد.
مرورمجدد این اثر، خوانندۀ عزیز را برآن خواهد داشت تا خاطرات خوب وشیرین بهارانی را در ذهن تداعی گرداند که روزگاری ازگوارایی بسیار برخور داربود ومهرافزا وعشق ایجاد…!
ما دربرابر بهارانی با آن زیبایی وفریبایی، شاهد بهارانی غمبار نیز بودیم که متعاقب کودتای منحوس هفتم ثور1357، شرارت گسترانِ زمستان طینت درکوی وبرزن ما دامن گسترد. بهارانی که با جنایات بیشمار این وحشیان، رنگ وبویش به سم آلوده گشت و بهار، این موجود مهرورز و صفایی پرور را چنان آزرده گی دست داد که دیگر ر­­­­غبتی برای جلوه آراستن به باغ وراغ ودشت ودمن…، نشان نداد.
و، « ای بهار! امسال برای چه کسی می آیی ؟ » راویِ بهاری از چنین زمانه وروزگارتلخ است که به اسلوب داستان نگاشته شده، داستانی که قهرمان آن «بهاران» است.
یکی ازدلایلی که این قلم به گزینش این اثربه عنوان شهکاری ازشهکارهای ادبی دوران جهاد اقدام کرد، حاوی یک بررسی کوتاه نیزخواهد بود، پیرامون شیوه واسلوب نگارش آفرینندۀ: « ای بهارامسال برای چه کسی می آیی ؟» در بیست ویک سال قبل نویسنده، با اسلوب وقدرت نگارش کنونی مومی الیه.
بازهم ناگفته نباید گذاشت، نوشتۀ هیچ نویسنده ویا شاعری خالی ازعیب ونقص نمی تواند باشد، بل دربرخی مواردمستلزم انگشت گذاری هایی نیزاست ونقد کردن ها…،
بناءً اثریادشده ( ای بهار! امسال برای چه کسی می آیی ؟ ) نیزازاین امرمستثنی نخواهد بود، خصوصاً ازاین رهگذرکه ازتاریخ تولد این اثر، بیشتراز بیست ویک سال می گذرد وملکزاد آن زمان تازه جوانی بیش محسوب نمی شد.
این که سایر خوانندگان رمزآشنا و منتقد، طرز نوشتۀ کدام دوره ازنوشته های این نویسنده وشاعر عزیز را بیشترمی پسندند، بستگی به برداشت ونظر نقادانۀ خود ایشان دارد وبه قولی هم این مساله مجزا از بحث کنونی ماست. ولی اشاره به یک نکته خواهد توانست بازگوکنندۀ داوری این قلم درمورد فراز وفرود های نویسندگی ملکزاد تلقی گردد که من بدان اشارتی دارم ضمنی:
درآغارین روزهای دمیدن خورشید پرتلألوی جهاد، خدای ازبرکت ویُمن سرشارِاین فریضۀبزرگ، قدرتِ قلمی گروهی ازمخلصانش را چنان بالابرد که به جرئت می توان گفت بسیاری ازصاحبان مدرک دکتورا در رشته ادبیات، ازآفریدن چنین آثارارزشمند وگرابنها،به عجراندر اند.
دراثنای نگارش این نوشته، یک خاطره هم راجع به این کتاب به یادم رسید که بی مناسبت نخواهد بود، به نقل آن نیزپرداخته شود:
پس ازنشر این اثر در دیارهجرت، نامه یی ازیک استاد زبان وادبیات که در فرانسه مهاجرشده بود والحمدلله تاکنون نیزدر قیدحیات به سرمی برد، دریافت شدکه این استاد، ضمن قدردانی ازفعالیت های چشمگیرفرهنگیان محیط هجرت، نوشته بود: کتاب « ای بهارامسال برای چه کسی می آیی»، دراین سرزمین ها( اروپا و…) توجه علاقمندان زیادی را به خود جلب کرده. بناءً اثری سزاوار عرض تهنیت است و قابل تقدیر، و می توانم آن را یکی ازشهکارهای ادبی قلمداد کنم.»
ناگفته نباید گذشت که نوشته ها وآثار دیگری که از این نویسنده درآن روزگار وتاکنون ارائه شده، هریکی سزاوارستودن اند. دعا می کنیم، خدای برنیروی خامه او وقلم سروران دیگر، نظیر: مولوی محمد حنیف بلخی، عبدالاحد تارشی، دکتورنصری حقشناس، فضل­الرحمن فاضل، عبدالودود نایل لاجوردینشهری… وسایرخادمان فرهنگ دینی بیفزاید وروان رفتگانی ازاین سلک، نظیراستاد خلیلی، استاد یوسف آئینه، محمد کاظم شارقی،استاد نجیب الله حسرت فاریابی و…را شاد گرداند.
یک دسته گل دماغ پرور
ازخرمن صد هزارگل بهتر
یقیناً در سایرمراکزتجمع مهاجرین – ازجمله کشورجمهوری اسلامی ایران – نویسندگان توانایی عرض اندام کرده بودند که متاسفانه همین حالا اسمای گرامی شان را به خاطر ندارم.
این را نیزباید بیفزایم، اثری را که به معرفی گرفتیم، به مفهوم برترانگاشتن ازآفریده های سایردوستان آن دوران، و یا تمام عزیزانی که در فوق به گونه نمونه، اسمای شان را تحریرداشتیم، نخواهد بود. بلکه این موضوع بستگی به داوری دیگران نیز دارد. چنانچه کسی به نوشته یکی علاقمند است و دیگری به اثرنوشتۀ نویسندۀ دیگر… اما من این را می خواهم اضافه کنم: اگرخدای یاری فرمود وحیاب باقی بود، درباب نوشته های دیگران در دوران جهاد نیزچیز هایی گفته خواهیم آمد. مسلماً شخصیت هایی چون استادخلیلی– که درواپسین روزهای حیات پربارش ازجمله همکاروانیان قافله فرهنگ جهاد وبه قولی سردسته آنان به شمارمی رفت – جایگاه شامخ خود را دارند.
بیاییم ازبهاری نیزگفته آییم که صدای پایش آرام آرام به گوش ها می رسد تا ازشمیم دلنوازآن مشام های خسته را معطر بگردانیم، چه با گلهای پرطراوت شاخسار باغهای طبیعت وچه ازسروده های دلکش بهاری ونوشته های آبدار وشوربخشی مثل: " ای بهارامسال برای چه کسی می آ یی ؟"
یقین دارم نوشتۀ یار دیرین من ملکزاد – که خود نیزواقعاً منش، روش و فطرتی بهارگونه دارد وخاصیت مهر ورزی…- بیشتر آنانی را پسند خواهد افتاد که ازسیرگل وباغ وبوستان وطن محرومند؛ یعنی بی وطنان دردمند کشورکه سالهاست با عالمی ازحسرت واندوه، درغربتکده ها می زیند وبه یاد محبت سرشار و فیوض بهاران دیارآغشته به خون شان ناله سرمی دهند. زیرا هنوزکه هنوزاست سیمای غم آلود بهاران میهن شان را به گونه یی می شنوند که در اثر ارزشمند "ای بهار! امسال برای چه­کسی می­آیی ؟" تا حدود زیادی، انعکاس یافته است.
خداوند نگهدارش باد وسرافرازی نصیب همیشگی اش.

نوشته ی استاد حیات الله بهروزخالقی