آرشیف

2015-12-17

Shahla Latifi

اولین عشق
اولین عشق درباره هوس نیست
اولین عشق کامجویی را نمی طلبد
اولین عشق
از مزه ی تن بر تن چیزی نمی داند
اولین عشق تپش دل را راز میداند
خنده را در تبسم یار می جوید
رضایت را در چشمان دلبر می سراید
با اولین عشق
از آهی داغ در سرازیر شدن دو اندام خبری نیست
اولین عشق
تپشی اول را ماندگار می خواند
و همه ناآرامی و تلاطم حس را جز هستیش می داند
با اولین عشق صفایی حس در روح حکمفرما می شود
درد جزی زندگی می گردد
اشک، بی باکانه در چشم ها جا می گیرد
و روزها، مبهم در کنار افکار تازه مملو می گردند
اولین عشق، دگرگونی حال را در خود نهان دارد
لرزش پروانه های خسته را در قبال دارد
اولین عشق
شمع را دوست دارد
قطرات باران را در تازگی حس نو مهمان می کند
اولین عشق اندوه دارد 
سِری در لای پنجه های لطیفش به امانت دارد
اولین عشق، نوری مهتاب را به کلبه ات می آورد
بوی یاسمنزاری خفته 
شفق سحر
و طعم سیب های تازه را در بسترت می کشاند
اولین عشق
چشم را به سوی پدیده های نو می گشاید
بهار را در لای خزان می نگرد 
سردی را در حرارت نیمه روز به استقبال می نشیند
و هوا را در نیایش صبح معطر میابد
اولین عشق
اولین نگاه
اولین حیا 
اولین رعشه
اولین لمس
اولین آه
و اولین خرسندی قلب ها
در لای غرور شقایق جوان
زندگی را با همه شکوه اش به تو 
می آموزاند
 
شهلا لطیفی
10-15-2015