آرشیف

2014-12-24

علم عبدالقدیر

افغانستان ورسم مرده نوازی

 

افغانستان کشوریست که ملت آن پیوسته در پی نوازش ارواح مردگان وزخم زدن بر پیکر زنده ها اند. به عبارت روشنتر این قوم با خاصیت بی نظیرش  جسم زنده را میتازد وروح مرده را می نوازد.

ملتی مرده ناز وزنده تاز؟، ملتی که مرده بد وزنده خوب ندارد.در سر زمین ماهر شخصیتیکه  در عرصه سیاست، فرهنگ، استقلال طلبی ،آزادی خواهی ونظام داری به شهرت رسیده  ملت غیرتستان با اشاره بیگانگان بر رخش شمشیر کشید  وبا تیغ وتفنگ به ترک وطن ویا پوشش کفن مجبورش ساخت،  وباز همین ملت بر مزارش نوحه سرائی و روضه خوانی کرده است.این رسم فعلا با کندن موی وریختن خاک بر سر وروی با کاشکی های چون اگر امان الله خان میبود واگر داودخان وده ها مرده دیگر در حال گسترش است.

احترام به شخصیت های مهم کشور کار شایستۀ ونیکوست بشرط آنکه خالی  از ریاء، تملق ،گرایشات سمتی ،گروهی وقومی بوده ، فرازهای پر بار اندیشه وعمل شان در حیات سیاسی واجتماعی افراد جامعه الگو قرارگیرد، نه اینکه شخصیت گذشتگان را در روز های یاد بود شان در قالب اشعار عاطفی پیچیده بدست باد بسپاریم وباز سال دیگر بخاطر منافع شخصی زود گذر تکرارش کنیم. تا جائیکه یاد دارم شخصیت های متعدد از صفحه تاریخ کشور ما عبور کرده اند. عدۀ بنام جاسوس وتعداد بنام یاوه سرا و بی دین به مقاومت مردم مواجه شده مجبور به ترک وطن گشته اند. وبعدا دیده شده که همین ملت بر روح مغضوب علیهم خویش قصیده سروده و ایشان را جامع الکمالات و دارائی تمام سجایا نیکو و محاسن عالم خوانده ، بخاطر شادی روح شان نذر و قربانی ها کرده است…؟

از دوسال به این سوء فرهنگ احترام به رفتگان در بین دولتمردان و سیاستمداران فرهنگی مأب کشور ما افزایش یافته است، گو اینکه باز ماندگان ادامه عزت وشکوه قدرت خودرا در پاسداری واحترام برروح مردگان می بینند.از هزارمین شروع تا هفصدمین وهشتمصدمین ودهمین سال روز تولد ووفات مردگان به حدی پاسداری میشود که تجلیل ویاد بود میلاد رسول ص را کاملا تحت الشعاع قرارداده وبسیاری از شاعران وفرهنگیان بیشتر از پیامبر بزرگوار اسلام مورد حرمت  وتجلیل قرار میگیرند.اگر ادای این دین از مرده ها بر اساس تعهد وصداقت  باشد باز هم جای تحسین است واما اگر محافل جلوۀ از ذوق وسلیقه افراد اماتوربخاطر ریا کاری و یا مصرف بودجه وپر کردن جیب استفاده جویان باشد باید بر این فر هنگ مرده پرستی نقطه پایان گذاشت وجلو رشد روز افزونش را گرفت..این در حالی است که روش وکردار هیچ یکی از شخصیت هائیکه تقدیر وتمجید میشوند در زندگی روز مره افغانهای پاسدار ارواح مرده ها الگو قرار نگرفته  واز ارشاد هیچ یکی ازین شخصیت های تاریخی در عمل اطاعت صورت نمیگیرد.

هر رازگاهیکه صفحات تاریخ خونبار این سرز مین را ورق میزنیم ویا خود مان بیاد داریم زنده ها ی نامدار ومبارزین نیکو کردار همیشه آواره وسر گردان بوده ادامه حیات در زمین پر آشوب غیر تستان برای شان نا ممکن بوده است .طوریکه  نه مولانا جلال الدین بلخی توانست درین سر زمین آرام زندگی کند، نه سید جمال الدین افغانی، نه شاه امان الله غازی، نه محمود طرزی ونه هم بابای ملت. وجالب این است که هم از شخصیت های فوق الذکر در افغانستان تجلیل بعمل میاید وهم از کسانیکه ایشان را تبعید کرده اند. فرهنگ سازان معاصر هم عبدالرحمن خان را تمجید میکنند وهم بر محمود طرزی که توسط عبدالرحمن آواره چمن وکویته وعراق تا سوریه بود مرثیه میخوانند وبه همین تر تیب هم بر استخوانهای مشکوک داود خان زیارتگاه عام وخاص  میسازند وهم برای بابای ملت که سی سال عمر خودرا از دست داود خان در ذلت و تبعید سپری کردشهنامه میسرایند؟!..ملتیکه در پی آشتی ارواح مرده هاست.و آتش نفاق را در خر من هستی زنده ها مشتعل نگهمیدارد.

من در پئی استخفاف واهانت شخصیت مرده ها ور فتگان نامدار این سر زمین نیستم ولی با غلو وإغراق در مرده پرستی مخالفم،{بگذشته گذشت زو مکن یاد امروز مده مفت بر باد} هر چه بوده گذشته ما  حالا با ید فرصت هارا از دست ندهیم در جهت صلح آشتی وبرادری وآبادی افغانستان متحد ویکپارچه گام بر داریم بجای خشونت وعقده فرهنگ تساهل، تسامح،تحمل ، خود گذری وبرادری را رشد دهیم.ما زندها بوسیله قلم وشمشیر با هم در جنگ وستیزیم ، اما استخوان های مشکوک مرده هارا میبوسیم وبر ای شان قدسیت قائلیم کاریکه نه مارا متحد میسازد ونه اندیشه های روشن وسازنده شان در زندگی دستور کار ماست ونه هم از ایشان اطاعت میکنیم. من یقین دارم اگر در دوام تاریخ پیروان حزب خلق وپرچم دوباره به قدرت برسند زیارتگاه های بنام فقید ترکی وببرک وحفیظ الله امین ونجیب  وصد ها تن دیگر که قضاوت تاریخ معاصر در مورد ایشان منفی است در هر گوشه وکنار میهن ما إعمار خواهد شد ونسل بعدی مکلف به بوسیدن جنده ولیسیدن خاک آنها خواهند شد. وبه همین تر تیب از ملا عمر وطالبان مشهور او….

دفاع دروغین از شاه اما ن الله؟:دفاع دروغین از امان الله خان کشور را به ساحل نجات وآزادی نمی رساند. شاه امان الله که نماد آزادی واستقلال طلبی در افغانستان یاد میشود ومردم ما فعلا استقلال افغانستان را زاده فداکاری ها وقهرمانی های آن میدانند از دست کی مجبور به خلع قدرت وترک وطن شد؟ .مگر امان الله خان را کدام خارجی از قدرت خلع وآواره اش ساخت؟ اگرمبارزه علیه او کار عدۀ محدود از مر تجعین وجواسیس انگلیس بود پس این اکثریت خاموش دران وقت بکجا بودند که ازوی دفاع میکردند ونمیگذاشتند این الگوئی تمدن، آزادی واستقلال از تخت شاهی به گوشۀ غربت فرار میکرد؟ نه خیر اوازدست همین مردم نخبه واصیل افغانستان مجبور به ترک وطن شد.باشندگان غیرتستان در حیات هیچ کمکی به امان الله خان نکرده اند. کسانیکه بنامش جنگ را با حبیب الله کلکانی آغاز کردند در نهایت خود بر چوکی تکیه زدند.بعد ازینکه امان الله خان مرد بخاطر إغوای ملت عکسش را با شمشیر وکمر بند رنگه چاب کردند وبر پیشانیش غازی نوشتند . بفر مایند آقایانیکه امان الله خان را نماد از تمدن آزادی وسر بلندی میخوانند یکی از فرامینش را در زندگی شخصی  شان عملی سازند.اقلا برای دوروز هم که میشود چادر را از سر خانم های شان به پاس احترام به امان الله خان بردارند وخود شان بجای لنگی های قیمتی کلاه شاپو بر سر کنند.امروزکسانی از امان الله خان دفاع میکنند که تمام گفته هایش را کفر می پندارند، زنان را در خلیتۀ سوراخدار به نام چادری  مقید ساخته اند وبر مکتب ومدرسه آتش می زنند…

کسانیکه شاه امان الله را غازی  واستقلال افغانستان مرهون فداکاری وی می پندارند جرا بعد ازینکه حبیب الله کلکانی را شکست دادند قدرت را دوباره به امان الله خان نسپردند تا افغانستان را بسوی آبادی وآزادی سوق میداد !؟.کسانیکه فعلا به امان الله خان احترام قائل اند دران زمان به مرده وی نیز احترام نکردند. او وصیت کرده بود که جنازه اش را در جوار جدش عبدالرحمن خان در پارک زرنگار کابل دفن کنند اما ظاهر شاه به بهانه اینکه ملا ها وروحانیون علیه وی قیام میکنند اجازه نداد جنازه اما ن الله خان در کابل دفن شود.؟ حامیان شاه امان الله خان دران وقت بکجا بودند که بر ادامه حاکمیتش تأکید میکردند ویا اقلا و صیتش را بخاطر دفنش در پهلوی عبدالرحمن خان عملی میساختند.؟!

 

نه پدرام ونه تجار پکتیا: درین اواخرر نیمی از مطبوعات وقت خودرا به سخنان بیهوده پدرام وتظاهرات حامیان دروغین شاه امان الله صرف میکنند.من سخنان منسوب به پدرام را در سایت یوتوب شنیدم .این سخنان مربوط به یک رهبر سیاسی نمیشود واگر این سخنان را شخص پدرام گفته باشد به تظاهرات هیچ نیاز نیست این حرف های پوچ ،سرد وبی مفهوم شخصیت هر گوینده را آنقدر خورد میکند که دیگر به خورد کردن وتهدید کردنش ضرورت نیست، اما دریغ که تظاهرات حامیان دروغین با دفاع ضعیف از امان الله خان  شخصیت پدرام را بلند وبر شهرتش افزوده است.

انکار پدرام وحزبش: از طریق رسانه ها شنیده شد که هم پدرام وهم معاون وأعضای حزبش صحبت در مورد امان الله خان را انکار کرده اند .انکار به مفهوم توبه از گفته ها واحترام به شخصیت امان الله خان است بناء تظاهرات پیاپی در شهر های متعدد وتعین دوصد هزار دالر بخاطر قتل پدرام سر مایه گزاری بر رشد شخصیت پدرام است.. قبلا عرض شد که شخص پدرام این سخنان را انکار کرده است اگر گفته باشد انکار در جهان سیاست یک نوع توبه وم����������زات است او دیگر در بین حلقه محدود طرفدارانش در مورد امان الله خان منفی بافی نخواهد کرد.. پدرام درین صحبت ها نه تنها بر شخصیت یک فرد تا خته که به حساب ملیت ها هم رسیده است که از دید هیچ مکتب سیاسی منطق وعقلانیت ندارد لذا درین مقطع مبارزه مدافعین ومتعرضین هیچ سود به شخصیت امان الله خان نمی رساند.با آنکه پدرام نماینده هیچ یکی از ملت های ساکن افغانستان نیست دامن زدن ووسیع ساختن این درامه مشکلات فراوان را ببارآورده جامعه پاشیده افغانستان را بیش از پیش متفرق و بحران وحدت ملی را عمیق تر میسازد.

جائزه دوصد هزار دالرفرهنگ بد:* قائل شدن دوصد هزار دالر برای قتل گوینده فرضی این کلیمات خود یک اشتباه است که بر اشتبا هات دیگران علاوه شده است. اول دوصد هزار دالر در جامعه فقیر افغانی پول گزافی است که تجار پکتیا میتوانند با مصرف آن یک سالون ویا قصر امانی بسازند تا مردم در رفع مشکلات اجتماعی از وی استفاده نمایند تا نام امان الله خان برای همیش دران منطقه ماند گار ونفع آن به مردم محل پایدار باشد.

*دوم فر هنگ پول دادن بخاطر کشتن، نوع ترور بوده علاوه ازینکه فرهنگ افغانی نیست از شخصیت امان الله خان نیز میکاهد. امان الله خان ترورست نبود وپیروان آن نیز بایدد ترورست نباشند. این فرهنگ مربوط به القاعده ودشمنان افغانستان است که با مصرف پول فرهنگ انتحار وانفجار را رائج وبجای صلح دوستی وبرادری فرهنگ وحشت وخوف  وآدم کشی را در جامعه ما حاکم ساخته اند امید مردم شریف پکتیا نیز شکار احساسات بیهوده وبی نتیجه نشوند.

 سوم: چرا تنها مردم پکتیا بنام باشندگان جنوب کشور چنین تصمیم شدید اتخاذ نمودند که باز هم تضاد های قطب شمال وجنوب را تشدید کنند .اول باید در پایتخت کشور عکس العمل صورت میگرفت وبعد در ولایات. به همه حال نه پدرام نمابنده شمال وویا یک قوم است ونه عدۀ در پکتیا اما موضع گیری های این چنینی از هردو طرف نه سیاسی است ونه هم اخلاقی.

داود خان ویا ظاهر شاه؟:یکعده از فر هنگیان، تاریخ نگاران وتحلیلگران سیاسی معاصر هم داود خان را به تعریف می نشینند وهم ظاهر شاه را بابای ملت ومظهر صلح ودمو کراسی میخوانند.از نظر من نمیشود هم ظاهر شاه نماد صلح وعدالت پسندی باشد وهم کسیکه علیه آن دست به کودتا زد ونظام چهل ساله اش را واژگون وبه سلطنتش نقطه پایان گذاشت.اگر ظاهر شاه  بابا وواجب الإحترام باشد پس داود خان اولین کسیست که بر بابا جسارت ونظام چهل ساله را ساقط ودروازه شهر خونین را بر رخ مردم ما گشود واگر داود خان اصلاحات آورد پس نیاز به روضه خوانی بر قبر بابای فاسدالإداره وحکومت مطلق العنانش نیست..

امروز در مطبوعات کشور هم ظاهر شاه وهم دادود شاه را  قدوه های واجب الإحترام کشور میدانند دوشخصیتیکه در مخالفت به یکدیگر به قدرت رسیدند .به همه حال تا جائیکه یاد دارم داود خان اولین بانی ومؤسس جمهوریت در کشور شخص دیکتاتور ومخالف دموکراسی وآزادی بیان بود. او تظاهرات ضد دولتی را حتی در حد تجمع گروه شش نفری ممنوع وأحزاب سیاسی را باطل إعلان نمود وتنها مردم را به حزب خودش بنام غور حنگ ملی فرا خواند.دران زمان أحزاب راست وچپ افغانستان بر ضد داود خان بودند چنانچه او رهبران نهضت اسلامی را یا أعدام ویا حبس دائمی ساخت وداشت که بحساب رهبران گروه چپ افغانستان میرسید که سر نگون شد.حال هم أعضای نهضت اسلامی وهم پیروان أحزاب کمونستی افغانستان آنرا ارواح شاد داود خان میخوانند.چنانچه در بر نامه های تلویزیون ملی افغانستان شنیدم :کمیسیون بزرگ بخاطر یافتن جسد داود خان تعین شده است تا جسد مفقودش را بیابند ومقبره اش را زیارتگاه عام وخاص سازند. این صحبت های را از زبان یکی از مدعیان نهضت اسلامی افغانستان شنیدم که فعلا در وزارت اطلاعات وفرهنگ رئیس ویا مشاور است ودر زمان حیات داود خان در صف جنگجویان مخالف داود در لغمان وکنر ونورستان تا پنجشیر قرار داشت..به همین تر تیب مشاور چپ گرا وزارت اطلاعات وفرهنگ نیز با گفتن ارواح شاد داود خان را به توصیف نشسته بود وبروی درود میخواند .چپیکه ترانه بر چیدن بساط آل یحیی را بگوشها زمز مه میکرد؟؟

در زمان حیات دادوخان یک گروه با گرفتن تفنچه ،چاقو، شمشیر و فلاخمان از کنر تا پنجشیر علیه آن می رزمید وگروه دیگر داود را بازن وفرزندش که در هیچ دین وآئین سابقه نداشت بیرحمانه به گلوله بستند وحال پیروان همین دو گروه با شاد روان گفتن  مردم را به تعظیم واحترام استخوان پوسیده های آن فرا میخوانند  .خلاصه اینکه هر کس بر چوکی تکیه زد وسیاست وفرهنگ وقدرت را به هم آمیخت گمان میکند همه مردم را آفریده است وبرای شان عقل وشعور به حد لزوم دید خودش أعطا میفرماید .به زعم این فر هنگ پسندان حاکمیت مردم نه عقل دارند نه شعور ونه هم قدرت إظهار عقیده؟؟