آرشیف

2014-12-30

afrotan

افغانستان شکارگاه پهناوری که ِشکارخود به نزد شِکاری میآید !

 

نگهبانان شبه مذهبی ومقوله ای ازغیرت افغانی!؟

 

پیوسته به گذشته بخش دوم

ما مرده ایم ، مردهء در خون تپیده ایـــم 
ما کــــودکان زود به پیری رسیـــــده ایم

ما سایــه های کهنه و پوســید ه ء شبیم 
ما صبح کاذبیم (دروغین ســپیده ایــــــم)

نا پخته گان کوره ء آشوب و آتشــــــیم 
قربانیان حادثه هــای نا دیده ایــــــــــم 

«نادر نادرپور »

قرار براین بود و هنوز هم هست که اکنون و در دؤمین بخش این سلسله آنچه را که استاد عبدالرب رسول سیاف شیخ الحدیث ، مفتی اعظم ویکی از ستون های مـــحکم مافیای حاکم کشور ما افغانستان بحیث مانیفیست و نقشه راه خود در مقام " ریأ" ست جمهوری افغانستان در گفتگو با شبکه تلویزیونی طلوع بیان داشته است مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم وبا عقل ناقص مان در یابیم که آن نقشه راه شیخ ما تا چه اندازه با روح ووجدان عمومی مردم افغانستان مطابقت دارد و تا چه مقدار ازارزشهای متعالی اندیشه های آزادی بخش و عدالت طلب دین اسلام منشأ گرفته است ؟ اما تقاضای دوستان نهایت ارجمند ما که خواهان نظر و موضع این حقیر بودند وهمچنان بحث های داغی که در راستای اغفال افکار عامه بویژه در حوزه تحلیل های معیوب و ناقص روشنفکران و نیمه باسوادان جامعه ما به بهانه قرار داد امنیتی با ایالات متحده امریکا براه افتیده اند سبب گردید تا قبل از ادامه روند باقیمانده تحلیل و تجزیه متون اصلی و محتوای نقشه راه کاردینال های مذهبی مکث کوتاهی بر فضائل و مناقب این پیمان و یاهم خطرات و عوارض سؤ آن اشاراتی داشته باشیم . 
طرح قرارداد امنیتی افغانستان با امریکا یا سناریوی ازیک جنگ زرگری !
چنانچه بارها گفته ام و نوشته ایم در مسیر حیات مبارزاتی ملت های در بند کشیده شده گاهی از نوع عکس العمل مخالف نیز میزان صحت و صداقت عمل خویش را میتوان سنــجید ، چه به فرموده قرآن « ان تمسسکم حسنة تسؤهم و ان تصبکم سئیة یفرحو بها ، اگر خیر وخوبی ای به شما رسد آنان را سخت ناراحت میکند واگربه شر وبدیی گرفتار شوید خوشحال میشوند و شادی میکنند » رفتار خشونت بار ائتلاف جهانی ضد تروریزم جهانی در افغانستان این «ائتلاف مقدس !» برای انجام خشونت و « ترور یزم مشروع !! » در منطقه بویژه افغانستان که توسط مهره های خشونت طلب داخلی ، وابسته گان و سهم داده شدگان در شرکت ها و کارتل های بزرگ نفتی وسائر مؤسسات صنعتی دنیای غرب طی دوازده سال گذشته به زور وقوت هواپیما های B52 بنام انهدام لانه های از بدنام ترین جانیان قرن یعنی جوخه های از القاعده و دیگر ان که توسط شبکه های استخباراتی جهان به هدف اولویت دادن به جهاد با اشغالگران روسی و حامیان شان درافغانستان در دهه هشتاد و بالخصوص پس از اشغال سرزمین افغانستان توسط سربازان آرتش سرخ روسیه شوروی به منطقه سرازیر شده بودند در نتیجه یک اجماع نسبتأ نامشروعی بنام کنفرانس بن با اجندای برخاسته از عمق استراتیژیک کشورهای سرمایه داری وبا سهم دادن فریبکارانه به کشورهای به ظاهر اسلامی منطقه اززمین و آسمان کشورما افغانستان وارد عمل شدند . و آرام ، آرام سرزمین افغانستان در شعله های این جنگ خانمانسوزمیسوخت و به خاکستر مبدل میگشت وبدین سان انسان مظلوم این میهن که ناظر شعله های از آتش ترور وخشونت بود می دید که چگونه تمامی داشته ها ی پرافتخار و میراث های تاریخی و تمدنی این سرزمین در برابر مواجب ناچیزمادی بدست فرزندان اش همچون جنازه های برهنه در قبرستان های از مدنیت ها به خاک سپرده میشدند .؟ گمان نرود که به نظر این حقیر درهمان لحظاتی که دود سفید از تالار اجتماعات کنفرانس بن برخاسته بود و عنقای قدرت برسر حامد کرزی نشست این یک اقدام مناسب تلقی گردیده بود ! نه هرگز نه ، این قلم در صحبت ها و گفتگو هایم چه با دوستان وعزیزانی که از هرسو در اداره موقت بحیث مسؤلان بخش های از اداره موقت برای افغانستان منصوب شده بودند و چه با آنهای که ازروزگار قدیم چه دردوران زندان که برایم بسیار آموزنده بود ویا هم روزگاری از مهاجرت که درد های خا م زندگی ام را در کوره ای از غربت و هجرت به جوهر معنوی در حیات ام مبدل میساخت و خاطرات تلخ وشرین با تک تکی از آنها برایم نیرو می بخشید و امید ! میگفتم که هرچند این اجماع فاقد موتر دینامیک و متحرک اندیشه رهای بخش و عدالت طلبانه است اما با توجه به زمان کنونی که نه میتوان در عصر حاضرکتله های وسیع بشری و انسانی بالخصوص اقوام و ملت ها را در پارادایم سرنوشت و تعیین حق خود ارادیت مجرد از تأثیر دیگران طبقه بندی کرد . زیرا هستند زمامدارانی که در کشور های جهان سوم در نتیجه اجماع ذات البینی کشور های بزرگ صنعتی به قدرت آورده شده اند مگر نفوذ اخلاقی ، وجاهت عقلانی میان مردم برخی از رهبرانی که باثر توافق کشورهای بزرگ به اریکه قدرت رسانده شده اند سبب شده تا از این عملیه دست نشانده گی به مثابه یک فرصت ملی و تاریخی استفاده نمایند و با استفاده از شرائط تاریخی و عینی حاکم بر جامعه در روند مشروعیت در قلب های مردم جا میگیرد و بدین سان در تاریخ حیات ملتها از جایگاه با وقاری برخوردار می گردد . زیرا آنها با آنتن های تقوای عقلانی لازم برای یک زعامت درک میکردند که هرشعاری مجرد و ماجراجویانه است مگر آنکه از شعور ووجدان ملی مردم بر خاسته باشد ، آنها مؤقیعت اجتماعی و تاریخی خویش در عصر حاضر را ؤقوف داشته اند و میکوشیدند روابط افراد با اجتماع و رابطه اجتماع با دیگر اجتماعات و ملتها را عمیقأ بفهمند و حس کنند و در عین حال تمامی تجربیات و اندوخته های خود را برای درک تعهد ملی و مسؤلیت های انسانی آماده ساخته باشند . کاملأ طبیعی است که اینگونه رهبران از دست نشانده گی به جایگاه مصلحان بزرگ و رهبران ملتها ارتقأ می یابند . در پرتو این خصلت زعامت رهبران ملی که سابقه دست نشانده گی داشته اند میتوان گفت و قضاوت کرد که زعامت ملی بوق و کرنای بچه گانه و شعارهای بازاری نیست که در قرن حاضر آنرا با دروغ و فریب بر توده های فقیرو مظلومی قبول کرد ؛ بلکه نوعی جهان بینی اجتماعی و تاریخی است که در اعمال رهبران قوم روی شاخص های معین اخلاقی و ضوابط معنوی ای باید اندازه گیری شود . 
اما با هزاران دریغ و تأسف با دلائیل روشن وواضیحی که در پارادایم دولت داری در افغانستان وجود داشته است بهترین فرصت ها از دست مان رفت و با سرازیر شدن صد ها میلیارد دالرپول نقد ریشه های از شیرازه ملت سازی در جامعه مان آرام ، آرام در آتش اعتیاد بر فساد و مفتخواری خشکانیده شد وتاریخ گذشته مان طعمه حریقی گردید که چه بخواهیم و چه خوشمان نه آید ، زمینه و هِزم این حریق بزرگ و هیجان آوری را خودمان با دست های خود فراهم آورده ایم . که ویروس این بیماریی همه گیر طاعون اجتماعی در رگ رگ و قطره ، قطره خون ساکنان این سرزمین به مشاهده رسیده است . این هم از عوارض و رسوبات طبیعی طاعون اجتماعی در جوامع بشری است که استعمار جدید با میتود وارونه جلوه دادن و مسخ تاریخ کشور ها وفریب افکار عامه چنین دلقک بازی ها را براه می اندازند تا مردم از اصل آنچه که عوامل اصلی حوادث تاریخی اند بسوی دیگری و یک مقطع دیگری از تاریخ بنگرند ، در این صورت طبیعی است قهرمانان مستعجل اما دروغگو ظهور میکنند و این درد بسیار بزرگی در تاریخ ملتها محسوب میشود . گفتیم میتود عملیاتی استعمار جدید که کشور ها را نه با سرازیر کردن لشکرها که میتود قدیم و جغرافیاوی استعمار است بلکه با شیوه روان شناسانه و با میتود " هیپنو پیدیائی " و خواب در مانی بدون آنکه قاصدی را به شکل نیروی انسانی و در صف لشکریانی برای اشغال و اغفال ملت ها به سرزمین های مورد علاقه بفرستند و اعزام کنند بلکه بصورت نا مرئی از همه سو و به یاریی مرشدان ثروت و مریدان قدرت ملت ها را از نظر اصالت خلع سلاح و از معنویت و تقوی تهی میسازند . و بدین سان وبا کارگیریی چنین میتود آزمائیش شده در لابراتوارهای استعمار جدید و امپریالیستی ، افکار عمومی از همه اول روشنفکر نمایان در یک جامعه رااز یک حقیقت بزرگ و حیاتی به وسیله پرداختن به یک حقیقت کوچک و غیر فوری متوجه میسازد . ژان پل سارتر متفکرو فیلسوف بزرگ قرن بیستم در فرانسه براه انداختن جنگ های زرگری بصورت مصنوعی توسط استعمارگران را یکی از مهمترین و مجرب ترین شیوه ای میشمارد که استعمار گران حاکم با مشورت مهره های گماشته شده شان برای تداؤم و بقای سلطه و حاکمیت خویش بر تمامی ارزش های مادی و معنوی ملتها بکار می گیرند و در اوج چنین جنگ های زرگری و مصنوعی است که تمامی شهروندان یک کشور اسیر شده چنان از جنگ و خصومت صحبت میکنند که با جبهه گیری های طبقاتی ، قومی ، زبانی و مذهبی فرصت فکر کردن بر کل سرنوشت یک جامعه را نه می یابند و از سرنوشت وجودیی کل اجتماع غافل می مانند و هر کسی در حوزه تخصصی اش درست مثل" گاوغارافلاطون" *که گروهی ازمتخصصین شاخ درباره شاخ ها اش، متخصصان"دُم " درباره" دُمش " همچنان "محققین روده وشکم "در باره ساختمان" روده " و اجزای لازمی "شکم " بدون آنکه مجموعه حیوان را لمس کنند تحقیقاتی انجام میدادند و قضاوت میکردند ، از شنیدن و مطالعه دقیق این حکایت از حیات افلاطون چنین نتیجه حاصل میشود هرگاهی که علم و تخصص درقلمرو یک مقطعی از تاریخ و جغرافیای تخصص بدون ارتباط با دیگر اندام جامعه اسیرگردد هرچند در همان محدوده برویت فورمولهای علمی و تخصصی وارد عمل شده باشد ، آسیب های فراوانی بر سرنوشت عمومی یک ملت بجا خواهند گذاشت . زیرا " علم " برای " علم " و " تخصص " برای " تخصص " بطورمجرد و به دور از سرنوشت کل جامعه خود عامل یک انحراف است . بدون تردید مطرح ساختن قرار داد امنیتی افغانستان با ایالات متحده امریکا از سوی هر نیروو قدرت سیاسی ای که باشد بخاطرفریب و غافل نگهداشتن افکار عامه بویژه روشنفکران و باسوادان جامعه از آنچه است که با کل سرنوشت جامعه در قلمروی از تاریخ کشور افغانستان تعلق دارد و بدون هرگونه تردید جامعه ما پس ازگذشت دوازده سالی که از عمر نظام بازار آزاد سپری میشود دُچار بحران عمیق مشروعیت است که با اصلاحات عمیق و گسترده ساختاری و یک دیگرگونی بنیادی و سراسری قابل مهار ساختن و محدود ساختن نیاز جدی دارد . این امرممکن نیست مگر با تدوین نقشه راهی که از بطن تمدن و اصالت های مادی و معنوی جامعه افغانی برخاسته باشد و برای تحقق آن یک میکانیزم مسؤلیت پذیر و برخاسته از اراده جمعی مبتنی بر مؤلفه های آزادی ، دموکراسی واقعی و عدالت اجتماعی ایجاد شده باشد . درحالیکه اراده انسان باشنده قلمروی بنام افغانستان چنان اسیردالر و آلوده بر پودر امتیازات گشته است که هرگونه رشته ها ی خانواده گی ، اجتماعی و قومی را در پاهای بتی از مادیت و ثروت به سجده در آورده و ذبح " شرعی" نموده اند . چنانچه میدانیم و باور داریم صحنه زندگی و طول زمان – صحنه حاکمیت های غاصب و ضد آزادی و عدالت و ایمان نیست و نباید باشد بلکه صحنه ارزیابی ها و به میدان کشاندن ارزش های معنوی و انسانی است . هرگونه موضع گیری ها نسبت به این قرار داد یعنی پیمان امنیتی افغانستان با ایالات متحده امریکا برسمیت شناختن اداره حاکم مــافیــائی اســـت که با تأسف و دریغ از بسیــــار دیـــر بــدینسو دچــارو مصـــاب به ویـــروس مهلک " فقدان مشروعیت لازم برای تعریف حقوقی نهادی بنام دولت " شده است . ماسوا از این گونه حقائق میبینیم و به چشم سر مشاهده میکنیم که وقتی زمامداری به دلیل کثرت اراده ها و موضع گیری ها در حوزه بیرونی قدرت نتواند از همان مجمعی که بنام لویه جرگه به بهانه قرارداد امنیتی از سرتاسر کشور به کابل فرا خوانده بود و توانیست با گرفتن یک ژست دیکتاتورانه و معامله گرانه از هرسو صدا بلند شود که پایگاه های امنیتی چنان موجب خیر وبرکات اند که اگر امکان بود در هر قریه و دهکده ای باید از آن بهره و فیض می بردیم !!! اما عجالتأ به شرطی آنکه یک پایگاه آن در ولایت بامیان نیز جابجا شود با این قرار داد موافقت داریم . !! این بدان معناست که لویه جرگه منصوب شده و دعوت شده از سوی حامد کرزی به اتفاق ارأ به پیمان امنیتی با ایالات متحده امریکا رأی دادند و از آقای کرزی نیزمصرانه خوا ستند که قرار داد امنیتی با امریکا را به امضأ برساند . اما تا هنوزهم آقای حامد کرزی به دلائل مجعول و مجهول از امضای معاهده با ایالات متحده امریکا سرباز میزند ، 
پشت پرده این سناریوی امتناع چیست ؟ 
آنگاه که مطبوعات داخلی و خارجی خبر استعفای سید حامد گیلانی فرزند ارشد پیر سید احمد گیلانی از معاونت کمیسیون تدارکاتی تدویر لویه جرگه مشورتی را منتشر ساختند افشای اجندای مرموز و اعلام نا شده که معمولأ در تدویر چنین جرگه ها نهفته میباشند نیز کلید خورد .
 

ادامه دارد 

* : افلاطون برای به اثبات رساندن یک واقیعت برخی از نابینایان شهر را دریک تاریکی جمع کردند و دستور دادند که پس از لمس کردن و دست زدن بر قسمتی از وجود " گا ؤ " تعریف دقیقی از گاؤ را ارائیه کنند . !! و هر نابینای که بر هر قسمتی از وجود « گاؤ » دست شان رسیده بود « و جود شریف گاؤ !!» را نیز روی همان واقیعت تصؤر میکرد وبه تصویر میکشید ..