آرشیف

2018-4-3

Shahla Latifi

اعتراف نامه
اعتراف نامه
شهلا لطیفی
ماه فوریه ۲۰۱۷(میلادی)

من خود را یکی از حساسترین زنها می دانم؛ و تنهایی و خیالات مبهم عاشقانه را جز همیشگی دنیای رومانتیک خود می پندارم؛ اما عمرم را قربانی لحظه های تهی از رمانس و احساس عاشقانه کرده ام. آیا من اشتباه می کنم؟ آیا من زاده ی یک زن، اما در اصل جزی سیاره دیگر استم؟ چرا من چون هر زن دیگری نمی خواهم فقط بخوابم، کودکی تولید کنم و فرزندی پرورش بدهم؟ آیا احساس من به عرش الهه خورشید نزدیکتر است؟ و دو بال میل و رغبت من به افسانه های قدیمی و ارسطویی پیوند ازدواج بسته اند؟ آیا من چرا بار بار عشق رومانتیک را رد کرده ام و نامه های پرسوز عاشقانه را که به دستان روز و روزگارم همچون گلبرگ های یاقوتی احساس می ریختند ویران کرده ام؟ آیا چرا من تن را به عشق نمی فروشم و احساس را در بن بست خلوتی، یکه و تنها رها کرده ام؟ چرا این قلب و تن و رگ رگ هستی من، لمس دستانی را می خواهند که جز رویایی بیش نیست؟ و رخسار من عطر دهن و بوسه های را می طلبد که جز خیالی بیش نبوده است؟ اگرچه وجودش از بستر و خانه من فرسنگها دور است چرا من به گنجینه هوش و خردمند مردی عشق می ورزم که هر سخن، هر آه و هر رنگ اندیشه اش جز افکار و هستی من شده اند؟ آیا او پل ارتباطی میان من و گذشته های دور من است؟ آیا من با کلام زنده ای وی و با استشمام عطر خوش گفته های او به «سعدی» نزدیکتر میشوم؟ آیا ما هردو در پیوند با عشق های خیالی و رمان های بلند عاشقانه سخت تر از قبل نزدیک شده ایم؟ آیا هردو با ابداع طرز و روش عاشقانه، برای زنده کردن خاطرات کودکی، در گرو اندیشه های بارور یکدیگر استیم؟ آیا روحأ متعلق به تابناکی خورشید عشق ایم؟ و چرا با یکدیگر به سوی گرایش های فطری و غریزی می شتابیم؛ در یکدیگر گم می شویم، از یکدیگر قرار و یاری می جوییم، عالم رؤیا را حقیقت می پنداریم؛ اما هنوز به راز این عشق پی نبرده ایم؟ و سرانجام آیا چرا من در اوج شگفتی ها همچون ابری در پروازم و هنوز فقط تنهای تنها پرواز می خواهم….؟!

Shahla Latifi
02-15-2017

https://www.facebook.com/shahla.wallizada