آرشیف

2014-12-23

دوکتور نصیر ندا

اعتراف عجز

بر حقا یق چشم ما اشنا نشد
با حبر از حیله‌ای اعدا نشد

نور صبحی کی تنید در قله‌ها
حود پیا می از صبا حی ما نشد

ابر رحمت کی ببا رید بر سری
غنچه های آرزوی وا نشد

بر ده تو فان بدی آن شا خ و کل
میوه ای حا صل ز آن رو یا نشد
 

اشک غم از چشم بیمار و یتیم
شستشوی و را حت دلها نشد

در تمیز حق و با طل عا د لی
سا لها بگذشت و کس پیدا نشد
 

در تنا زع قدرت بیچون حلق
سیل و تو فا ن ضد آن غمها نشد

این گذ شت عمر ما ست تو مار غم
نقش لب حندی به آن لبها نشد

 حشک شد اند یشه در سر های ما
هیچ فکری در غمی فر دا نشد
 

در فریب هی هی چو پان همیش
گر گها درند بپاغو غا نشد
 

عا ملین نفرت و بیداد و کین
هر چه کر دندهیچ کس رسوا نشد
 

کس نجست راه نجا ت حلق را
مهر میهن بر دلی احیا نشد

 

پا ک رأی در پی افکار حق
از میان تو ده‌ها با لا نشد
 

در نبر د حق و اذادی ای ما
راد مر دی شا یع دنیا نشد
 

آنکه بود ش دا نش و افکار نو
از چرا غش خلق ما بینا نشد
 

آنکه بود با نی به دین و خلقها
در خیا نت فکر بر عقبی نشد
 

پاکبا زانیکه سر کر دند فدا
نام شان بر دفتری انشا نشد
 

اندرین مهد بزر گ عا شقا ن
راز وصل را عا شقی جو یا نشد
 

در عمل دادند بما درس ر یاد
لیک از ما هیچ‌کس دا نا نشد
 

طعنه با شد پر ا ثر تا دیب را
طفل عقل از کفتنش اغنا نشد
 

برق گو نه سر عت دوران ما ست
در سکو ن اند خلق ما پو یا نشد

 
مر گ را کر دند نقش روی خا ک
خون عشق اش لاله صحرا نشد

 
علت معلول را جستم مگر
جز نشد از بو دنش افشا نشد

 
اعتراف عجز کر دم از عد م
حر ف دیگر لا یق فر دا نشد

جنوری 2011
داکتر نصیر ندا