آرشیف

2020-4-10

احمد سعیدی

اطفالِ به خون خفته ی سرزمینم!

 

دیشب گریه کردم، به حال اطفال معصومی که در قندهار در اثر اصابت گلوله هاوان به خانه شان جان باختند و مجروح شدند. گریه کردم به حال طفلی که با مادرش در بلخ به گلوله بسته شد. 

اطفالی نیمه جان را دیدم که در روی بستر افتاده بودند، اشکی برای پدر و مادر این اطفال نمانده بود که بریزند، این پدران درد دیده و غم دیده ی وطنم چطور اجساد به خون خفته ی فرزندان معصوم شان را به زیر خاک کنند؟ اطفال سرزمینم چه گناهی دارند که قربانی جنگ های نیابتی می شوند؟ دیشب گریه کردم، مادری که پیراهن خون پر فرزندش را بدست داشت، بطرف قبرستان نگاه می کرد و لال مانده بود. 

اینها کی هستند که بر اطفال معصوم رحم نمی کنند؟ هاوان را بطرف خانه های ملکی کی پرتاب می کند؟ طالبان یا نیروهای خارجی؟ اینها از کشتن طفل، زن و مردم افغانستان سیر نمی شوند؟ اینهای که دست به کشتن اطفال دیگران میزنند آیا از خود خانواده و فرزندی ندارند؟ این چطور عقیده و باوریست؟ این چطور خدایست که شما را به کشتن اطفال دستور داده است؟ این چطور دینیست که شما را به کشتن اطفال معصوم تشویق کرده است؟ آن چه خواسته و منافعیست که با قتل عام اطفال کمایی میشود؟ 

در گذشته کشتیم، هزار طفل بی پدر شدند، هزاران زن بیوه شدند، هزار انسان معلول و معیوب شدند بس نیست؟ کشتن و معلول ساختن بس نیست؟ به آینده نسلی معلولی تقدیم می کنید؟

اطفالِ به خون خفته ی سرزمینم، پدران و مادران داغ دیده ی سرزمینم!، دردهای شما را چگونه و با چه زبانی بگویم که همه بفهمند؟ پیراهن های خون آلود شما را به کی نشان دهم که بفهمند؟ اشکهای معصومیت شما را در کام خشک ِ کدام بی وجدان بریزم تا بیدار شود؟ از خون های ریخته ی شما چگونه نامه ی بنویسم که قاتلین شما را به توبه و پشیمانی وا دارد؟