آرشیف

2015-1-27

محمد دین محبت انوری

اصول تعلیم و آموزش جدید و محدودیت های خانواده ها

 

اطفال درقید باور ها ومحدودیت های خانواده ها:
عموم کودکان واطفال حق دارند درفضای کاملا خوشی ودور از خشونت زندگی کنند وآموزش ببینند.
خانواده ها،پدران ومادران به بهانه اینکه متوجه اطفال خود بوده واز آنها مواظبت میکنند آزادی وفعالیت مستقلانه آنهارا سلب کرده وفعالیت شانرا درقید خود میگیرند ومیخواهند تمام حرکات وبازیگوشی های اطفال به میل بزرگان انجام شده وپسران خلاف هدایت ورهنمای والدین کاری نکنند.درحالیکه دنیای آرزو وهوس کودکانه دراصل پیدایش شان تابع امر سرزنش بزرگان نبوده ومیخواهند دنیارا بدون بهانه ودلتنگی وسخت گیری بدانند واشیا واجناس ماهول خودرا به دید کودکانه وبه چشم بازوعاقلانه در بررسی وتحقیق بگیرند دراکثر حالات خانواده ها بیشتر به جلوگیری وسرزنش از دست زدن ونزدیک شدن به اشیا ووسایل خانه از کودک جلوگیری کرده ومانع رسیدن به هدفش میشوند که موجب خشم ونارضایتی آنها گردیده وبه مرور زمان کودکان را از هوس ها وهدف های کودکانه شان محروم میسازند.
بدین لحاظ کودک از پدرومادر بیزار شده واطمینان خودرا نسبت به آنها ازدست میدهد وتلاش می ورزد تا گوشه ای فراغت وخلوت را پیداکرده وبدون درد سربه شوخی وشیطانی کودکانه اش بپردازد ودور از چشم والدین بکارهایش ادامه بدهد.
کودکان دنیارا برای روزهای اولین زندگی شان امتحان میکنند وزندگی کردن وحرکت نمودن را بسوی خوشبختی با تیزهوشی وبازیگوشی تجربه مینماید.
بنآ نباید مانع بازی وجستجوی فعالیت های روزمره کودک شد چون او خودش سخت علاقه دارد هرچیزرا ازنزدیک به بیند وآنرا لمس نموده وبدست خودش تشخیص کند.
تابداند آن شی چه است وبه چه کار می آید حتی دربعضی اوقات کودکان علاقه دارند سنگ چوب وغیره اجناس را بدست گرفته ولمس نموده وبعد آنرا بدهن میبرند ومزه اش را می چسند چون حواس آنها فعال وتازه کاربوده وعواملی دیگری مانند کمبود کلسیم وویتامین نیز رول داشته که موضوع بحث جداگانه بوده وبه این بحث چندان ارتباط ندارد.
اگر ازهرحرکت وفعالیت تجسس گرانه طفل جلوگیری شود او نمیتواند بزودی رشد فکری وجسمی نماید چون دیگران مانع رشد او میشوند.
کودک درمراحل اولیه حیات حرف زده نمیتواند اما میتواند با دست زدن به هرچیزدرک کند که چگونه است ونرمی وسختی وگرمی وسردی هرموجود را بطور حقیقی عملا درمحیط درک کرده ومیداند که چگونه از آن استفاده نماید.
اطفال تاوقتیکه به حرف زدن شروع میکنند نیاز دارند که ازنظر حواس وادراک قوی شوند وبا اشاره وحرکات چشم وذهن خودرا آماده مراحل بعدی رشد مینمایند.
پس غیراز حالات خطر وضرر به جسم اطفال نباید جلو فعالیت آنها به تعبیر های بی بنیاد محلی وخانواده گی گرفته شود تا هرطفل بداند که درکار وفعالیت خود با اراده خودش عمل کرده وآزاد است.
وهمچنان بدون تهدید والدین یک انسان برد بار وبا حوصله وزیرک تربیه شود هرچند که طفل مورد خشم وتهدید والیدن واعضای خانواده قرارگیرند به همان اندازه خشن، بی حوصله، جنگجو، کند ذهن، دروغگو وبی ادب تربیه میشوند.
ازیاد نباید برد که اکثر خوی وخصلت اطفال درنتیجه برخورد نادرست والدین در وجود شان میماند.
طور مثال هربار بخاطر پاک کردن ترشهات بینی کودک سرزنش میشود وحرف های ناسزای برایش گفته میشود.
که درنتیجه این عمل، خود طفل نیز حیران میماند که گناه او چیست؟
افرازات بینی یک حالت طبعی بوده وضرور نیست با روش نادرست ما او مایوس گردد و ازین بابت مورد سرزنش قرارگیرد.
روش درست این است که باکار عملی وبا الفاظ ملایم وشفقت آمیز طریق پاک نمودن افرازات بینی برایش فهمانده شود وهمچنان معلومات ساده وکوتاه درمورد آمدن افرازات بینی به طفل گفته شود وکافی است که درمورد هر تحول وپدیده نا آشنا طفل آموزش داده شود وعملا بالایش تطبیق گردد تا او با همان عمل عادت گرفته وبعدآ خودش آنراعملی کند.
درجامعه ما اطفال با استعمال حرف های ناسزا ولت وکوب رهنمای میشوند که تاثیرآن منفی وناگواربوده طرق درست تربیه طفل نبوده وبرداشت کودک ازینگونه تربیه نفرت بار بوده ووالدین وکودکان هردو خسته عملکرد خویش میشوند.وهیچ طفلی با زدن وسرزنش کردن تربیه نمی شود مگر اینکه با محبت حتی خوردن نان به او یاد داده شود.

اصول تعلیم وآموزش اطفال:
بررسیهای که صورت گرفته دانشمندان توصیه میکنند:« طفل وادار نشود که درس بخواند»
بهترین نوع آموزش آنست که به روش دموکرایتک برقرار باشد ولی درین باره هم نمیشود که زیاده روی کرد ولی درهمه حال اصول دموکراسی را درنظرداشت. آنچه من معتقدم آنست که افراد نباید بچه های خودرا فدای اجتماعی بکنند که درآن بد آموزی وجود دارد، بلکه برحسب استعداد وقدرت شان باید به آنها بهترین راآموخت.
بعضی ازمعلمین یا باسواد ترند وبابیشتر اسستعداد تدریس دارند پس این ممکن نیست که دستور داده شود همه شاگردان یکنواخت درس بخوانند وهمه ازوجود معلمین خوب استفاد کنند.درهرصورت تعلیم وتربیه یک مملکت مکمل ورضایت بخش نیست، مگر اینکه عمومیت داشته باشد.
یک مسله دیگری هم در دنیای جدید در روش آموزش مورد توجه است وآن مفید بودن آموزش است نه آموزش به منظور تشریفات.درتحصیلات عالی مسلمآ موقع به کسانی داده شود که استعداد دارند واز جانبی هم هیچ دلیلی وجود ندارد که هرطفل خودرا در قالبی بریزد که اجتماع آنرا خواسته است ولی یک مسله پراهمیت که درآموزش به آن توجه کرد آنست که آموزش باید به منظورکسب علم باشد نه جلب توجه وشهرت.
درشرایط فعلی دیده میشود که اطفال درعذاب وقضب والدین روز گذرانی میکنند وازتربیه سالم ابتدای فامیلی تقریبآ بی نصیب هستند تربیه وپرورش اطفال به شیوه پذیرفته شده وموثرمتداول جهان امروزی صورت نمیگیرد بلکه نظریات فامیل ها بالای اطفال تحمیل گردیده ورواج های منطقه ومحیط بیشترمحترم شمرده شده ونتایج تربیه مکمل وسالم بدست نمی آید. بل هرکس وهرخانواده طفل خودرا به طریق دلخواه خودش تحت تربیت میگیرد، که درا کثر جاها دست آورد آن بالنده نبوده وخانواده ها از بزرگ کردن وتربیه طفل راضی نمیباشند واطفال نیز از درس ومدرسه وتحمل روش تربیه تهدید آمیزبه تنگ آمده وراه فرار وخودسری را پیش میگیرند.واقعیت این است که درس خواندن به اندازه سویه طفل وظرفیت مکتب ها وامکانات تدریسی درنظرگرفته شود نه اینکه روز چند بار به طفل منت کنیم که چرا درس نمیخواند ولی ازپیشرفت درس وبرداشت مضامین تدریس شده توسط معلم درمکتب خبرنباشیم واین را هم نمیدانیم که طفل توان یاد گیری این همه مضامین را دارد یاخیرآیا درس بشکل درست وقابل درک ازطرف معلم برای شاگرد رسانده شده یاخیر وهمچنان طفل تاچه اندازه از درس معلم خود راضی است درکدام مضامین مشکل دارد وکدام مضامین مورد علاقه اش بوده درکدام مضامین بی علاقه بوده ویا نمیخواهد بخواند بعد از آن باید همراه طفل کمک شود دراکثر مکاتب مضمون تدریسی را شاگرد بصورت مکمل نه آموخته وهمچنان طفل نیز کسی را ندارد که با او کمک نموده ومشکل ندانستن درس هایش را رفع کند اما برعکس پافشاری وتاکید والدین براین است که پسرما درس نمیخواند وتنبل است درحالیکه هیچ بچه ای درنفس خود تنبل نیست ولی دادن نام تنبل وغیره طفل را از درس بی زار کرده وآنها با خود میگویند: نام مرا تنبل وبی علاقه به درس گذاشته اند پس ضرور نیست کوشش کنم ودرس بخوانم وازجانب دیگر میداند که مشکل وکمبود درسهایم را خارج ازمکتب کسی برطرف نکرده وخانواده ام به من کمک نمیکنند پس در آن حالت امید به آینده اش را از دست میدهد وآن وقت نصحیت وسرزنش سودی برایش نداشته طفل خود بخود از درس وعواقب وخیم آن خودرا نجات داده وبسوی آسانی های دیگر روزگارمیرود واز مسله ننگ بار درس وکتاب که اورا رنج داده، ذهن خودرا پاک نموده وموضوع را بسته میکند ودیگرعلاقه ندارد که بخاطر یاد نداشتن درس مکتب در محضر خانواده وهمسالانش تحقیر وتوهین شود.
راه حل درچیست؟ درهمچو موارد برای این اطفال گفته نشود که حیات اش خراب شده وبی سرنوشت وبدبخت است وغیره حرفهای نا امید کننده درارتباط به درس ومکتب برایش نفرت بار ومانند زهراست نه سخن. او تشویش میکند که شکست خورده وراه وچاره دیگر ندارد وتصمیم بعدی را با خود میگیرد وخانواده اش را درجریان قرار نمیدهد اما باید به همین حالت طفال رها نشود بلکه مشکل قبلی به او آسان جلوه داده وخوشی ورضایت وی را درتصامیم حتمی دانسته واورا صاحب اختیاربدانید وحتی با باور کامل ازنظریاتش طرفداری شود وبا امید واری برایش گفته شود که به طریقه خود به یادگرفتن هرمطلب ورشته ای که برایش آسان بوده وبه آن علاقه دارد بپردازد وهمچنان اوباید دل هره وترس را ازخود دور کند برایش واضح گردد که هنوز وقت زیاد برای این کارها دارد وهیچ چیزی ختم نشده وبه هرچیزیکه خودش خوش است آنرا دنبال کند وما اورا حمایت میکنیم آن وقت طفل دوباره جرعت وفرصت از دست رفته را جبران میکند. دردنیای امروزی هستند جوانانیکه در عرصه زندگی ناکام شده اند ولی باید گفت که شکست خورده بار دیگر نمیخواهند شکست را تجربه کنند بدین ترتیب ازطریق جنبه مثبت میتوان ضعف هایش را اصلاح کرد درمقطع زمانی مشخص وزیرفشار، طفل به کمبود های روحی- روانی دچار میشود این خود شماهستید که کمیود های روحی- روانی کودک را از هرجهت که باشد پرمیکنید .
این موضوع در بین فامیل های روشنفکر وشهرنشین متفاوت بوده وشیوه تربیه بهبود یافته ولی درفامیل ها وخانواده های دهکده ها وروستانشینان همان چیزیکه چندین سال قبل رواج داشت واطفال در سختی وتهدید زندگی میکردند تاهنوز هم به همان گونه برخورد والدین با اطفال صورت میگیرد که تمام اطفال درزیر بار کار مشقت زا ومحروم از محبت وشفقت پدر ومادر بزرگ میشوند.
من امید وارم با توجه به این مسایل با ساختن کودکان که ماده خامی هستند موفق خواهید شد.

پایان
چغچران
جدی ١٣٩٢