آرشیف

2020-5-22

اسلام و میزان تعادل در غم و شادی 4

 

عشق را با حزن پنوندیست ژرف

 
غم وشادی، پدیده هایی اند برخاسته  از" انفعالات وکیفیات نفسانی "، که با تمامی انسانها سروکاری متفاوت دارد؛ طوری که هیچکسی را نمی توان ازآن مستثنی دانست. اما برای عارف به دلیل برخوردار بودنش از روح بلند و با صلابت، فراتر از اندوه و مسرت دیگران است. روح وی نه غم های دنیوی را بر می تابد و نه هم شادی های دنیوی را، که زود گذرند و سپنج گونه!

از همین روست که گفته شده:"غم"و"درد" از دید عارفان شربتی اند از دارو خانۀ عشق، که درصاف کردن سینه نقشی به سزا دارند. چنان عشقی که: کتابش را به غیراز" یک ورق نیست  /   درآن هم نکته ای جز نام حق نیست"(1) 

عارف بیشتر روی درد تکیه دارد واین درد همانا یاد حق است وانس با ذات پروردگار، که آن را درد عرفانی خوانند، دردِ بازگشت به سوی حق وبه سوی خدا، دردِ مناجات و وصال به بارگاه حق !

قرآن مطلب فوق را اینگونه تعبیرمی کند: "بدانید که فقط وفقط دلها با یاد خدا از اضطراب ودلهره ونا راحتی، آرام می گیرد"(آیۀ 28 سورۀ رعد).

ازدید شیخ فریدالدین عطارنیشابوری، "درد" چنان جایگاه و برتری به انسان ارزانی می دارد که قدسیان قادر به دست یافتن بدان نیستند. عطار پس ازآنکه به معرفی وصفت عاشق می پردازد ومی گوید:

عاشق آتش بر همه خرمن زند

اره بر فرقش نهند او تن زند

درد و خون دل بباید عشق را

قصهٔ مشکل بباید عشق را

ذرهٔ عشق از همه آفاق به

ذرهٔ درد از همه عشاق به

وی با معرفی قدسیان، جایگاه آنان را با دردمندان به مقایسه می گیرد. آنگاه آنچه به دست می آید این خواهد شد که:"درد انسان، آن درد خدایی است که اگر پرده های اشتباه ازجلو چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند، به صورت عبادتهای عاشقانه در می آید."(2)

اینک به اصل ابیات مورد نظر توجه می داریم:

قدسیان را عشق هست و درد نیست

درد را جز آدمی درخورد نیست

هرکه او خواهان درد کار نیست

از درخت عشق برخوردار نیست

گرتو هستی اصل عشق ومرد راه

درد خواه و درد خواه و درد خواه.

درنگرگاه صوفیان، عشق را باحُزن پیوندیست ژرف. دربرخی از آثارصوفیه در ارتباط با توأمیت غم وعشق مطالبی وجود دارد که آثار دیگران را بر خوردار از چنین ویژه گی ها نمی توان یافت. چنانچه به اساس پژوهشی که توسط محمد رضا برزگرخالقی- نویسندۀ مقالۀ تحقیقیِ«غم از دیدگاه مولانا» صورت گرفته، می خوانیم: "عشق پیش ازآن که به جایی درآید، حزن را می فرستد تا جایش را تمییز کند. "

در رسالۀ "مونس العشاق فی حقیقت العشق" سهروردی (3) "حزن وکیل عشق نامیده شده. زیرا به قول او:" حزن و اندوه وغم می توانند سینه وآیینۀ دل را صاف کنند."

در رساله ای که نام برده شد، داستانیست شیرین وزیبا پیرامون"عشق"،"حُسن" و"حُزن" ورابطۀ آن سه با انسان وسرگذشت آن سه که سهروردی آنان را برادران همدیگر یاد کرده است.این سه برادر را سخنانی است به زبان حال، که طور فشرده به آنها پرداخته می شود:

داستان اصلی- طوری که دکتر دینانی در مورد آن نگاشته – با چگونگی خلقت عشق ودو برادراو ( حُسن وحُزن) آغازمی شود.

گرعشق نبودی وسخن عشق نبودی

چندین سخن نغز که گفتی که شنیدی؟

ور باد نبودی که سرزلف ربودی

رخسارۀ معشوق به عاشق که نمودی. 

درفصل نخست رسالۀ متذکره عوامل پدید آمدن آن «سه برادر» ازسوی سهروردی اینگونه تصریح شده: "حزن"درمرحلۀ سوم گوهرعقل قرار دارد. درهمین مرحله، یعنی مرحلۀ "شناخت حق" و"شناخت خود" است که "شناخت "آنکه نبود، پس ببود" صورت می بندد.

سهروردی می گوید: " ازآن صفت که به شناخت حق تعالی تعلق داشت، حُسن پدید آمد که آن را " نیکویی" خوانند وازآن صفت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدیدآمد که آن را "مهر"  خوانند واز آن صفت که نبود، پس ببود، تعلق داشت، حزن پدید آمد که آن را "اندوه" خوانند واین هرسه که از یک چشمه پدید آمده اند، برادران یکدیگراند."

در داستان سهروردی، راجع به عشق وبالاخص راجع به "حزن"- که موضوع جستارما را تشکیل می دهد- نکات جالبی ارائه شده که از نقل پهلو های دیگرآن به دلیل جلوگیری از اطناب کلام می پرهیزیم.

در کلیات شمس غم هایی به وسیلۀ مولانا اشاره شده که منبعث ازعشق است.

توأمیت غم عشق حکم خویشی وهم نسبی عاشق را دارد:

هرطائفه با قومی خویشی ونسب دارند

من با غم عشق تو خوشی ونسب دارم

وگاهی داشتن چنین غم را همردیف نماز وروزه می داند که مطقعی نیست، بل استمرار دارد. چنانچه در بیتی ازکلیات شمس می خوانیم :

بده آن آب از کوزه ، که نه عشقی است دو روزه
چو نماز است وچو روزه ،غم تو واجب وملزم.

………………………………………………………
(1) – بیتی از پروین اعتصامی با اندک تصرف در مصرع نخست.
(2) – بررسی منشاء ارزشهای انسانی- سایت طهور.
(3) – (حکیم و عارف بزرگ قرن ششم شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی ابن حبش ابن امیرک سهروردی (549 – 587 ق(