آرشیف

2015-10-17

عصمت الله راغب

از بیکاری ما تا انشاءالله گفتن دوستا!

قریب است بیکاری مان از زمان فراغت تا چند روزی آینده یکساله شود! اما در این مدت بسیار دوستان بودند، خدا یارجان شان که تنها مارا با انشاءالله گفتن همراهی کردند.
 ازینکه زنده گی خودش یک تجربه است در کنار آنچه می گذرد در این مدت از طرز برخورد سه گروه دوستان چیزهای جالب آموختم:

1.  تعداد دوستان که از ایشان توقع همکاری می رفت آغاز وانجام کارشان "انشاء الله" بود وبس! که واقعاً به پای حرف هایشان پیر شدیم.
2.  تعداد دیگری که با من در ارتباط هستند، همواره از اشتغال و در آمد پرسان می کنند که واقعاٌ برایم خسته کن شده، همینکه همواره پرسان می کنند وظیفه گرفتی در جواب شان می گویم "نه! نفس تکرار "نه" برایم به یک مرض روانی ودرد سر بزرگ مبدل شده است.
   3.  یک تعداد دوستانی دیگر که واقعاً مخلص شان هستم، همان های هستند که وقتی با ایشان روبرو می شوم یا ارتباط وسیله یی داریم، هرگز بجای  احوال پرسی وصحتمندی از وظایفم پرسان نمی کنند؛ دقیقا آدم های خیلی خوب هستند.

تبصره: انشاء الله(اگر خدا بخواهد) گفتن در ادبیات دینی مان معنای مقدس را می رساند، اما متاسفانه بی پروایی و عدم دقت در اجرای موارد که با انشاء الله گفتن همرایی می شود، آهسته آهسته باور مردم را از ایشان می گیرد.
مردمان عصر ما آنچنان با "انشاء الله" از روی بی پروایی وعدم وفاداری به آنچه که وعده می دهند، برخورد می کنند که وقتی برای اجرای یک مشکلی نزد کسی یا دوست نزدیکت مراجعه می کنید، همینکه در قبال اجرایه خواسته ات گفت "انشاء الله" یا " انشاء الله یک کار می کنیم" دقیقا نا امید برمی گردی، زیرا با ذکر این کلمه مقدس چنین تداعی می شود که دوستت قطعاً از اجرایه مقصودت شانه خالی کرده است و آگاهانه مسوولیت را از سری خود به خدا محول می کند. از سوی هم ما را عقیده براین است که خدا کارهای زنده گی  بشر را ذریعه وسیله انجام میدهد، به رنگ مثال وقتی ما می خواهیم آب بنوشیم، لازم است برای رساندن آب به دهن از ابزاری استفاده کنیم که بوسیله آن آب نوشیدن برای ما ممکن است، در غیر آن آب بطور خود بخودی به دهن ما نمی آید، و همینطور وقتی برای انجام سایر امورات خویش نزد موجودی از نوع خود رفته وسیله بر می گزینیم  و واسطه ما از تعهد که نسبت به ما می بندد، مسوولیت گریزی  می کند، در آن صورت نوع اعتقاد و باور مان را نسبت به ارزشات  درهم می ریزند.
خواهش ما از آنانیکه برای ضرورتی به آنها مراجعه می کنیم، از روی لطف دیگر برای وعده خلافی هایشان با کلمات مقدس "توهین" روا ندارند، یعنی برای انتظارگذاشتن واز سری خود رد کردن "انشاء الله گفتن" مناسب نیست، زیرا وقتی می گویند وانجام نمی دهند در آن صورت بطوری غیر ارادی اعتقاد مان نسبت به کلمات ارزشی که آنها جزی باور دینی مان را می سازد، کم رنگ می شود.
امید است دیگر شوخی با کلمات را بس کرده به واسطه انجام اعمال خود به اعتبار بخشی هرچه بیشتر آنها بی افزاییم.
پ.ن. بیکاری خودش یک مرض است اما مرض بدتر از آن، آنست که فقط به پای وعده های بی عمل  دیگران پیر شوید.

کابل
25/7/94