آرشیف

2021-5-24

گل رحمان فراز

ارزش حیات در افغانستان

 

مرگ نا به‌هنگام اصطلاح رایج در افغانستان است. معمولاً به از دست دادن کسانی استفاده می‌شود که وقت سفر ابدی‌شان نبوده و هنوز آرزو‌های برای پروردن در دل‌ دارند. اغلب جمعیت این کشور، قبل از اینکه با مرگ طبیعی شان بمیرند، قربانی مخالفت‌های ذات‌البینی، قومی، مذهبی و جنگ‌های داخلی می‌شوند. جنگ‌های که آرامش را از ذهن‌ها می‌رباید، کشت نفاق و بد‌بینی را بین اتباع می‌کارد و ویرانی را در آینده این کشور به ارمغان می‌گذارد.

فرصت زندگی‌کردن در این کشور رویای تحقق ناپذیر است از آنجا که زنده ماندن هم در این دیار به یک کابوس می‌ماند و هیچ‌کس در صبح حین بیرون‌شدن از خانه، اُمیدی زنده/سالم باز‌‌گشتن را ندارد. این‌جا زندگی را سازش با قهر طبیعت شکل می‌دهد و تعریف آن همانا سازگاری و تحمل با مشکلات است.

سوژه‌ی داغ اخبار کلی را مرگ و انفجار شکل می‌دهد. جامعه جهانی، حقوق بشر و سازمان ملل از مصئون بودن جانِ جمعیت زندانی در این جغرافیا چیزی ابراز نظر نمی کنند و حس بشردوستی شان تحرک‌ ندارد. شنیدن خبر خون و زخم افغانستان برای جهانیان روال عادی دارد و خارج از اهمیت بشردوستی است.

اینجا عادی‌ترین مورد، پخش خبر مرگ و انتحار است. جوانان این دیار هم در صفوف شورشیان (طالب) و هم در صف دولت قربانی دو طرفه جنگ اند. هر دو طیف بخاطر امرار معیشت و پیدا نمودن لقمه بخور و نمیر نان برای خانواده‌های شان در صفوف پیوسته اند. جبر زمان، مشکلات بی‌کاری و فقر اقتصادی پای فرزندان رشید، دلیر و با انگیزه را در حمایت از مخالفین دولت می‌کشاند.

هیچ‌کس بد اش را از مردم‌ افغان‌ستان دریغ نمی‌کند‌. نه مرز ایران پناه‌گاه خوب برای مهاجرین این خاک‌ بوده، نه طیاره های بدون‌ سرنشین آمریکا رحمی به حال مردم بی دفاع نموده، نه بزرگ طالب که از پاک‌ستان دستور فعالیت می گیرد، به فکر عواقب دهشت بالای افراد بی‌گناه است و نه دولت کنونی توجهی به حال نفوس هر دم شهید این کشور دارد.

پُر طمطراق ترین مناسبت این مردم را مراسم خاک‌سپاری، ختم و صفوف نماز جنازه شکل می‌دهد. در این‌جا، حتی حضور در اماکن مذهبی، مساجد و مدارس پناه‌گاه امن برای شهر‌وندان نیست. دشمنان این خاک از فرصت محافل عروسی، خیرات، جماعت، اجتماع و حتی حضور پُر‌‌ رنگ شاگردان مکاتب به نفع پیامد مثبت حملات شان استفاده می کنند که عمل‌کرد شان خلاف اصول دینی و رسالت انسانی و زندگی اجتماعی است.

دامن‌زدن به مسائل قومی و مذهبی از شیرازه‌های پر‌ رونق بازار سیاست این کشور اند. رهبران سنتی اقوام بخاطر نفع و نفوذ شان، مردم‌‌ را علیه اقوام دیگر تحریک می‌کنند و در شعله‌ور ساختن آتش تبعیضات و تعصبات قومی آتش‌بر معرکه اند. نه سیاسی اش برای وضعیت موجود می گرید و برای آرزو هایش می سوزد و نه تجار اش می‌خواهد مردم نان بخور و نمیر را بدست آورند.

مزد روزانه کار کارگران کمتر از مصرف روزانه اش است. نان آور شدن برای خانواده های افغان همت می‌خواهد. همت که بستگی به چانس و قسمت کاریابی دارد. اینجا از اندوختن و تقلب در اخذ پول ورثه شهدا ثروت‌مند می شوند. گرفتن رشوت را شیرینی نام‌ گذاشته‌اند و ساکن بودن در غرب بخشی بزرگ شرایط جذب در ادارات را شکل می دهد. واسطه‌بازی بزرگ‌ترین چالش سد راه شفافیت است.

ما اتفاقی در این جغرافیای محدود به دنیا آمده ایم. زندگی در این محدوده انتخاب نه بلکه روایت نبود گزینه مناسب‌تر از آن است. ما بد‌‌بخت زاده شده ایم. بد‌بختی که ما را از جهت‌های مختلف می‌آزارد و طعم زنده‌گی لذت‌بخش را از ما گرفته و کام ما را تلخ می نماید. ما را دریابید. بدبخت‌ترین صفحه‌ی دردناک تاریخ خون آلود و غم‌گین تاریخ ایم. سهم ما از این جهان را جنگ با ابرقدرت ها و متقبل شدن تلفات و خسارات سنگین و بجا‌‌ گذاشتن افتخار شجاعت و شجاعت شکل‌ می‌دهد. ما صحنه ی تاریک تاریخ جهانیم.

با مهر

گل‌رحمان فراز