آرشیف

2017-9-19

محمداکرام اندیشمند

احمدشاه مسعود و ایالات متحدۀ امریکا

1 – سالهای جهاد در دههء  هشتاد:
کودتای ثور1371(اپریل1978) و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق در افغانستان برای ایالات متحدۀ امریکا حادثۀ ناگهانی و تکان دهنده نبود. چون امریکایی ها در جریان مناسبات بسیار نزدیک نظامی میان شوروی و افغانستان قرار داشتند و شاهد نفوذ فزایندۀ روسها در ارتش افغانستان  بودند. حتی راپور شورای امنیت ملی امریکا در اوایل دهۀ پنجاه  نشان میداد که امریکایی ها نه  تنها نفوذ رو به  تزائید شوروی را در افغانستان تا سرحد سلطۀ روسها به این کشور از راه اشغال نظامی پذیرفته بودند، بلکه در صورت حملۀ نظامی شوروی، به مقاومت مردم افغانستان نیز باور نداشتند. به گونۀ که در این راپور می آید:
«کرملین ظاهراً به منابع ناچیز نسبی درافغانستان بسیار اهمیت نمیدهد و فکر میکند که افغانستان را در صورتیکه اهداف وسیعتر مسکو ایجاب  کند، به آسانی اشغال کرده می تواند. در این امر چندان شکی وجود ندارد  که افغانستان به آسانی فتح  شده می تواند  و ارادۀ مردم آن مبنی بر مقاومت در برابر تهاجم بسیار مؤثر واقع نمی شود………………………»(1)
شاید با توجه به همین تحلیل و سیاست بود که ایالات متحدۀ امریکا بدون یک تأخیر طولانی و بدون ملاحظه ای در ششم می 1978 حکومت حزب دموکرا تیک خلق را برسمیت شناخت. "جیمزکارتر" رئیس جمهور امریکا  اظهار داشت:«هر چند در نتیجۀ کودتا، افغانستان بیشتر به شوروی مایل شده اما گمان نمیرود که دولت جدید حیثیت  دولت دست نشانده  را اختیار کند. لوی دوپری افغانستان شناس امریکایی  در روزنامۀ  نیویارک  تایمز نوشت  که:  برچسپ  کمونیست به  رژیم  جدید  افغانستان ناجایز است.»(2)
امریکا همچنان به کمک های اقتصادی اش با حکومت مذبور و حتی رابطۀ نظامی که به تربیۀ افسران نظامی افغانستان محدود می شد، ادامه  داد. وزارت دفاع  امریکا  به کانگریس  پیشنهاد کرد که در سالهای مالی 1980- 1979 مبلغ 310هزار دالر به تربیۀ افسران افغان مصرف گردد. معاون وزیر دفاع امریکا "دیویدنیوسم" به عنوان نخستین مقام  بلند پایۀ امریکایی در جولای 1978 به کابل آمد و با رهبران حزبی و دولتی مذاکره کرد. همزمان با این مذاکرات، "آدولف دبس" به حیث سفیر ایالات متحده در کابل توظیف شد. در حالی که امریکایی ها سیاست ادامۀ روابط  با حکومت حزب دموکراتیک خلق را دنبال میکردند و حتی در صدد  گسترش این مناسبات و همکاری  بودند، قتل سفیر آنها  در چهاردهم فبروری 1979 در کابل، این روابط را بسوی سردی و تیرگی کشانید.
در جولای 1979 ایالات متحده  با ادعای نا مساعد بودن شرایط امنیتی بسیاری از دیپلوماتها، متخصصین  و کارگران فنی خود را از پروژه های مساعدتی  و بخش های معارف و دانشگاه افغانستان خارج کرد. ماه بعد کارتر رئیس جمهور امریکا لایحه ای  را  به امضاء  رسانید که بموجب آن کمک به افغانستان تا ارایۀ حقایق لازم و درست در مورد قتل سفیر و پذیرش مسئولیت قتل و معذرت خواهی کابل از واشنگتن، ممنوع گردید. البته حفیظ الله امین که فرد اصلی قدرتمند  در دولت علی رغم موجودیت نورمحمدتره کی به عنوان رهبرحزب  و دولت بود، به جای معذرت خواهی و پذیرفتن  مسئولیت  قتل، جناح  پرچم را مسئول معرفی میکرد. او این مطلب را چند بار به "جی.بروسوامستوتز" معاون "دبس" در کابل اظهار نمود. اما پس از حملۀ شوروی  و قتل امین در پایان سال 1979 که  ببرک کارمل رهبر جناح پرچم  به جای امین در رهبری حزب و دولت قرار گرفت، حفیظ الله امین را به عنوان نمایندۀ امپریالیستها  مسئول قتل سفیر امریکا خواند. امریکا بعد از حملۀ نظامی شوروی  از تأمین  رابط با حکومت افغانستان به عنوان حکومتی که هیچگونه مشروعیت  و قانونیت  ندارد، خود داری کرد. هر گونه  مناسبات اقتصادی، فرهنگی، نظامی  و سیاسی را با کابل به حالت تعلیق درآورد.  سفارت خود را در کابل بست  و درعوض  توجه خود را بسوی مجاهدین معطوف داشت.

ادامه مطلب در اینجا