آرشیف

2018-8-16

آینده مبهم ما و یا اندیشه کوتاه من

درسال ۱۳۹۱ آمدم به شهرفیروز کوه مرکز ولایت غور  آن وقت با اکثریت بزرگان اقوام ساکن در ولایت وجوانانم آشنای کمتر داشتم، آرزویم این بود که با بزرگان وجوانان آشنا واز تجارب و نصایح  شان مستفید وسرمشق بگیرم . از داشته های تحصیل کرده گان وکادرهای علمی ام آموزش وصاحب فهم بیشترشده و آشنایی بیشتر درباره مردمم پیدا کنم
 
با بعضی از بزرگان وجوانانم آشنا  وحتی از آشنایی بابعضی ها هم رنج بردم باعده یی هم تاهنوز معرفت کامل پیدا نکردم لیکن از طریق صفحات اجتماعی واز زبان مردم معرفت نسبی حاصل شد. جوانان ونخبه های دیارم اکثرا نسبت مشکلات در ولایات زنده گی میکنند وتعدادی مصروف وظیفه رسمی بوده وعده هم مشغول کسب وکار دهقانی و تعدادی به مهاجرت به سرمیبرند که زاده گاه شان هنوز خانه مشترک شان نشده است وتعداد هم منتظر فراهم شدن زمینه رفتن به خارج کشور وحتی ولایات وعده هم باتمام آرزو هایشان خداحافظی کردند
هستند جوانان که دل شان به حال این مردم میسوزد توان شان کمتر است وصدا شان را کسی نمیشنود  و آنچه را که من آرزو داشتم برعکس و خلاف آرزو هایم برخورد کرد  .
 
بزرگان یکتعداد شان به فکر نابودی یکدیگر اند، به موجودیت وعدم موجودیت شان احساس کمتر میشود،فکر شان از قریه و قوم شان فرا تر نیست فقط متوجه خانواده خود هستند .وسالها است که جنگ قوم به قوم خانه به خانه همسایه به همسایه بنام های مختلف غیر مشروع ادامه دارد ویک دیگر ر ا می کشیم ،  همه بزرگان قوم وشخصیت های بزرگ غوری باتمام نواقص ومشکلات که دارند موجودیت وزنده بودن وحمایت از ایشان به نفع ولایت است  و آنها هم من بعد امیداست کار متحدانه ودلسوزانه انجام بدهند ویکتعداد بزرگان را که متاسفانه بدون دست آورد شان  از دست داده ایم ویا اینکه زنده هستند متاسفانه فرزندان شان که جایگاه خود شان را درمیان مردم  پرکنند نقش فرزندان  کمتر است ویا اینکه به مرور زمان نسبت عدم توانایی  وخود خواهی شان مردمش را ازدست داده ویامیدهند .
در اکثری بدبختی ها قومی مردم آشنا شدم و گاهی هم  معرفت و آشنا شدن با اشخاص وافراد به موجودیت اختلافات جرم حتی دشمنی پنداشته میشود واما متاسفانه راه حل وتوانای ام در رفع آن کمتر و حتی محسوس نشد. شاید توانایی یک جوان  نباشد که همه مشکلات را از بین برده یادست پنج نرم کند ویا اینکه از استعداد جوانان استفاده نشده ویاهم به آنها فرصت داده نشده است. اکثرا جوانانم را از مسیر واقعی شان منحرف دیدم و به فکر اندیشه قومی و تخریب وبدنام سازی یکدیگر مصروف اند و تلفات هم بیشتر  شامل  حال جوانان است 
ومسئولین ورهبری ولایتی هم که بهترین زمینه کار مطابق میل شان فراهم است ودر این مدت کمتر دریافت کردم مسوول را که دلسوزانه وظیفه اجرا کند محدود است.
همه مردم ،جوانان، اهل کسبه ،تحصیل کرده گان،به فکر نسل وترقی آینده  که متحدانه حرکت وکارتعقیب کنند کمترحس و حتی وجود ندارد وهر کس مطابق هدف کوچک خودش کار میکند، احزاب سیاسی و نهاد های فعلی درد این ملت را دوا نمیکند
در اکثریت قریه جات جز مناطق محدودی علاقه مردم نسبت مشکلات اقتصادی کمتر به تعلیم و تربیه رسمی کمتر توجه  و حتی تعمیرهای مکاتب بخاطر عدم موجودیت شاگرد ومعلم گریه دارند .
تامین امنیت مردم  باخود شان سپرده شده وسپر هستند وحکومت در این راستا کدام سهم فعال که قابل قناعت مردم باشد وجود ندارد وهر جنایت که رخ میدهد بنام اختلافات قومی وغیره خود را بیطرف خطاب میکنند وکسی هم نیست که از مسولیت شان پرسان کند .
یتیم کردن اطفال ،بیوه شدن زنان ،به ناله وفریاد آوردن مردم ،ویرانی ،قتل ،ترور ،غصب اموال ، نزد بعضی مردم عادی شده وهر روز شاهد این رنج ها ودرد ها هستیم 
هر گوشه این سرزمین آسیب وضرر که به یکدیگر می رسانیم جز انتقالش به نسل بعدی وآینده تاریک تر و به میراث گذاشتن چیزی دیگری نیست .
اما بزرگان را که به فکر جستجو و دلسوزی به آینده این مردم  باشد به ندرت دیده میشود ویا با آنها شناخت ندارم جز تعداد محدود آنهم تنهابه فکر و آینده اولاد خود هستند ویااینکه یک بزرگ قوم هم شاید نتواند همه مشکلات را حل کند  .
حق وباطل را فراموش وآنچه خودشان میگویند حق و سایر مردم را باطل میدانند علماء دین  هم فقط نگاه و نظاره میکنند و واکنش سریع  خود را در باره مسائل باطل وحق آنچه که لازم است انجام نمی دهند وشاید ملاحظاتی هم نزد خود شان وجود داشته باشد
عدم توجه بزرگان اهل امور ولایت،رهبری حکومت مرکزی ومحلی،موجودیت نفاق،بغض و کینه بیش از حد درمیان اقوام  ،خودخواهی ،عدم فهم و اندیشه  فراملی،اقتصاد ضعیف ونبود تجاران دلسوز،نبودکار وپروژه بنیادی،وغیره..

آیا آینده نسل ما چی خواهد شد ؟

حق نواز 
شهرفیروزکوه