آرشیف

2017-5-30

عصمت الله راغب

آیا غوری ها جز گروه های اجتماعی تاجیک ها اند؟

از دیریست بدینسو بگو مگوهای زیادی پیرامون هویت قومی غوریها در سر زبان هاست، با این گمان که آیا ما ایماق هستیم، یا تاجیک…..اما این موضوع پس از روند توزیع تذکره های برقی و درج هویت قومی در شناسنامه های برقی بیش از پیش در میان غوری ها بخصوص نسل جوان ما احساس تر و جدی تر شده است.
غوری ها را تا امروز بدون ارایه [اسناد و شواهد] وابسته به هویت های مختلف یاد کرده اند، عده ی تاجیک، عده ی هم ایماق و پشتون می گویند. به هر حال هویت قومی غوری ها هرچه است، سرجای خودش اما بیشتر امتیاز و استفاده ابزاری از این هویت را رهبران تاجیک ها مرکز و شمال کرده است بدون اینکه کمترین توجه را به ایشان داشته باشند.
گرچند اینجانب تا هنوز به کتاب و رساله ی موثق سر نخورده ام که نشان دهد ما "ایماق" هستیم یا "تاجیک" و یاهم وابسته به هویت دیگری؛ اما به عنوان یک شهروند غوری گذشته از مسایل و اسناد تاریخی از زمان طفولیتم تا اکنون به موارد از سوی هویت های دیگر ساکن در غور برخوردم که بنده را به ایماق بودن کمک و رهنمایی بسزایی نموده است. من بر تثبیت هویتم( با ایماق بودن و تاجیک بودن) مطلق گرایی نمی کنم و این مطلب را هم بخاطر آن می نویسم تا دوستان آگاه وصاحب قلم در این زمینه نویسنده و امثال آنرا بر مبنای اسناد و شواهد تاریخی آگاه سازند تا دیگر در باب هویت خود پریشان نباشیم. اما بنده تا به حال به اسناد غیر کتبی که به اساس تجربه ام در این زمینه برخوردم ذیلاً خدمت تان تقدیم می کنم امیدوارم شما هم دلایل خود را بنویسید تا به یک نتیجه کلی برسیم.

  1. هزارها، وردک ها… مقیم غور از همان گذشته تاریخی تا بحال بر ما هویت غیر از خودشان به نام " ایماق ها" صدا می کنند، نه تاجیک ها. تاجایی می تواند این یک دلیل بر ایماق بودن ما باشد، اگر واقعاً ما ایماق نیستیم پس این گروه های قومی چرا ما را بنام ایماق ها یاد می کنند.( نیازاست به تحقیق بیشتر دارد).
  2. اگر غیر از هزاره ها و وردک ها و هویت های خرد و کوچک دیگر که هویت شان مشخص است، سایر نفوس غور همه تاجیک باشند، پس چرا خانواده های محدودی بنام تاجیک در غور و جود دارد مثال تاجیک های شینیه و کاسی. اگر ما همه تاجیک هستیم پس چرا این نام منسوب به چند خانواده محدود است.
  3. سوم اینکه، هویت های قومی دیگر بنام " ایماق" در سایر ولایت ها، همینکه بگویید از غور هستم ذوق زده به آغوش می کشد و می گوید من هم ایماق هستم، پیش ازینکه از هویتت پرسان کند که ایماق هستید یا تاجیک، تنها کافیست که بگویید از غور هستم یعنی نام ایماق با غوری بودن بافت و ریشه عمیق دارد.
  4. در زمینه از فضل کریم ایماق هم پرسان کرده شود، زیرا ایشان همیشه خودش را در محافل سیاسی و فرهنگی کاکای بزرگ غوری ها معرفی کرده و از نفوس مردمی گسترده در غور نام می برد، کاکا خواندن فضل کریم ریشه در ایماق بودن ما دارد نه در چیزی دیگر. و جای شک باقی نیست که بزرگان غوری ما هم در کابل به گرمی از آن بنام کاکا یاد می کنند.

اما اینجانب که جدیداً با یک مقاله تحقیقی مبسوطی پیرامون" نگرشی برخاستگاه واژه تاجیک" از قلم دکتر بصیر کامجو سرخوردم آنجا حرف و حدیث های دیگریست. کامجو در این مقاله هویت غوری ها را "شامل گروه های اجتماعی تاجیک ها" گفته است. نویسنده کوشش کرده است تا در ابتدا؛ تاجیک ها، پارسها و کردها، را در زیر یک چتر کلانتر بنام هویت ایرانی معرفی کند و بعدش هم بار ملامتی جدایی و انقسام یک هویت به چند هویت را به دوش تازی ها"عرب ها" بیندازد که به زور شمشیر و به قصد اشغال سرزمین های مربوط به این هویت ها آگاهانه بر تفکیک و جدایی این هویت ها پرداخته اند. داکتر کامجو می گوید؛ «در پهنه بزرگ جغرافیایی سیاسی ایران قدیم غیر از ایرانی ها( تاجیک ها، پارس ها و کردها) ملیت های دیگری نیز پهلوی هم می زیسته اند. با چیره گی تازی ها بر سرزمین ایران بزرگ و استقرار حاکمیت این قوم، با یک برنامه ویژه سیاسی بی پروا و سبکرو- خانواده های ملکی تازی همپا با شمشیر داران ایشان به سرزمین حاصیلخیز نیاکان ما ریختند. مدیریت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این" این قاره ی تمدنی کهن" را بدست گرفتند. هرچه اراده و آوازه شان خواست همان را انجام داده اند. زبان و معرفت و فرهنگ علمی و تاریخی و دینی این قاره ی کهن را بی باکانه نابود نمودند. و تلاش نمودند تا از ورود تبار ایرانی نژاد و میهن پرست در ساختار قدرت و حاکمیت سیاسی،  جلوگیری به عمل آورند. و سیاست و اندیشه فرهنگ عرب سازی را  در همه نهاد و شئون زنده گی اجتماعی وفرهنگی تاریخی مردم ما باجبر و زور تحمیل نمودند.»
کامجو تا اینجای کار از هویت های دیگری نام نمی برد اما تنها تاکیدش بر پارس بودن وتاجیک بودن است، که از تازی ها به بعد انتقاد یاد می کند و می گوید، تازی ها با تسلط در این سرزمین زیر نام اسلام و پایداری حاکمیت شان آگاهانه خواستند تا ترکیب  همگون اجتماعی و اقتصادی و تاریخی  همبسته ایرانی ها را به ترکیب نا همگون و چندگانگی اجتماعی تبدیل نمایند. تا از این طریق بتوانند بر زمینگیر ساختن ایرانی ها( پارس ها و تاجیک) به نفع خودشان سود ببرند.
در این مقاله یک چیزی که بسیار برجسته است، هویت خودی نویسنده مقاله است که نشان می دهد، نویسنده یک تاجیک به شدت ناسیونال باشد و بیشتر از هرچیز دیگر بطوری ارزشی بر هویتی تاجیک ی بودن تاکید می کند.
کامجو مواصفات زیادی را برای هویت تاجیک ها از صلح دوستی تا مردمان عدالت پیشه، تکامل پسند و خواستار زنده گی مسالمت آمیز، خوش مشرب و راستکار و آزادی پرور کنارهم ردیف می کند. نویسنده در پایان مقاله اش تحت عنوان" تاجیکان شامل این گروه های اجتماعی اند" از گروه های دیگر مثل سغدی ها، باختری ها، مرغیانیها و پارتها یا اشکانی ها، خوارزمیها، فرغانیا، سکاییها، کوشانی ها، طاهریها، صفاریها، سامانیا و غوری ها نام می برد. نویسنده غوری ها را ساکن در مناطق فیروزکوه، هرات و مشهد امروزی، کابل، غزنی و سیستان و پنجاب قید می کند. و به رسم همدلی سرود ایرانیا(تاجیک ها و پارسها) را بخوانش میگیرد.
وگر دریار کندی یا به غوری
وگر نزدیک هستی یا که دوری
گرچند نویسنده هویت های دیگر را در درون هویت تاجیکی تقریباً ذوب شده اعلان می کند، اما خوب است که این نوشته بهانه ی باشد برای گفتگوهای هرچه بیشتر تا بتوانیم از سرگردانی هویتی نجات پیدا کنیم. بناءً از اهل فکر و قلم خواهشمندیم تا در این زمینه ما را همیاری و همکاری نمایند.
با احترام
راغب
9 جوزا