آرشیف

2023-2-16

شیون شرق

آیا عشق پیوندی با شهوت وصال دارد؟ 

 

درین روز ها، در پهلوی طیفِ تجلیل گر عشق ونیکو پنداشتانِ روز عشق، گروهی مدعی شدند که چیزی بنام «عشق» وجود ندارد، وعشق یک کنش مبتذل ست وبسته گی به شَهوت وسُن وسال دارد. وافزون تر پرسشی مطرح کردند: آیا تاهنوز شاهد آدم های پنجاه ساله یا بزرگ تر از پنجاه بوده اید، که عاشق شده باشند؟

مگر افلاتون را عشق، افلاتون ساخت، یا درس ومشق؟

بعد خود گفته بودند: «معلوم دار ست که افلاتون بنده درس ومشق بود. »وشبیه این ها شبهاتی زیادی به عشق وارد نموده بودند ولی بازار این دو کلام، گرم بود. 

این جا نگاه ما به «افلاتون وعشق» و«بسته گی سُن وسال با عشق»، است؛ ودرین سطور به بسط این عناوین می پردازیم. 

 

حقیقت این ست که دانش افلاتون، بسطِ بزرگی داشت، ازین رو بالای موضوعات مختلف وگونه گون ی رفته وسخن گفته ست. یکی ازین موضوعات که به شدت ازش گفته ونبشته، عشق وخدای عشق،ا ست. افلاتون معتقد بود که خدایی بنام «خدای عشق» وجود دارد وامورات عشق بذمه او ست. واو خدای عشق را خدای بهترین می داند وفرد عاشق را فردی ناب وناب تر. نگاه افلاتون به پدیده عشق، نگاه منزه وبسط داری ست که درین راه سخن هایی گفته وکتاب «ضیافت افلاطون-یا ضیافت عشق» که در مورد عشق، بزرگی عشق وخدای عشق، است، مشهور ست. او باور مند ست که عشق موهبه خدایی ست، وبرای هرکسی رقم نمی خورد؛ بل که خدای عشق برای بنده های نیک وبلندش این هبه را می کند. به قول افلاتون: «هر کسی را چی به عشق! وعشق برای بنده های ویژه ست. بنده هایی که مورد تایید وپسند خدای عشق، باشند. ومگر هرکس محبوب دل خدا ست؟ » این سخن افلاتون از عشق، عشق ی ست که بین نرینه ومادینه به میان می آید، وهیچ نوع بسته گی به سن وسال وزیبایی ندارد. بگفته ی ارستو: «عشق می آید ناگهان، بدل می پیچد ودل را می برد،واما از کژا، اینش معلوم نیست؛ حالت عجیب ی ست؟ » این دو فیلسوف سترگ، طرفدار عشق عفیف بودند وعشق را موهبه خدایی و سماوی می دانستند. 

واما، بسته گی عشق با سن وسال! ازان جایی که گوینده های این سخن، اکثرن ملاها وپژوه گران دینی ومذهبی، بودند، من مثالی از عشق یک پیشوای دین می زنم که چگونه دل به زلف دختر بیست ساله، می بندد. 

عباس عقاد، نویسنده ی نامدار عرب، پژوه گر ودانشمند شهیر اسلام، کسی ست که در سن« پنجاه ساله گی» عاشق دختر« آواز خوان» عرب می شود؛ او که پنجاه سال دارد، پیشوای دین ست ومقام بلند دارد، عاشق دختر سینمایی، موسیقی خوان ورقصنده مصری، می گردد، که درین را رنج واذیت هایی را محتمل می شود. حتی به این عشق پیر وکور می شود، روز جان سپردن اش طالب معشوقه اش می گردد وبادیدن چهره ی او «جان» می دهد. حال سخن این جاست: اگر عشق به سن وسال پیوند دارد، چی پیوند وبسته گی یی بین دختر بیست ساله وپیر پا مانده ست؟ و اگر عشق به شهوت ربط دارد، پیر پنجاه ساله کژا وشدت شهوت کژا؟ واگر عشق زاده شهوت ست،پس عباس عقاد، نمی توانست دنبال یک دختر چادر بسر وخانه نشین، بگردد، تا شب وروز پشت دختر رقصنده ناب عرب، اشک چشم نریزد. مگر فروغ فرخزاد، نمی توانست با هم سن وسالش «زناشویی» ببندد ، تا که بامردی ده سال یا کم وبیش ازش بزرگ بود، ازدواج نمی کرد!. پرسش دیگر این جاست، اگر بین عایشه صدیق ومحمد پیامبر، عشق نمی بود، مگر ممکن بود دختر «ده ساله» یی با مرد « پنجاه ساله» بسر برد ودرکنارش ارام گیرد؟ اگر منکر عشق وعاشقی هستید،و با این گونه کنش ها ومنش ها چی می گویید؟ مگر قابیل، پسر آدم، عاشق خاهرش نشده بود، که بخاطری وصال او هم پرده عصمت درید، هم گپ خدا بپا زد وهم عصیان آدم کرد وبیدرش را کشت؟ مگر ابراهیم پیامبر، عاشق دختر کاکایش نبود که بااو عقد زناشویی، بست؟ علی وفاطمه چه طور؟ مگر خدیجه «زن چهل ساله »عاشق پیامبر « بیست پنج ساله» نشده بود؟ این همه شده هایی ست که در کتاب های شما«ملاها وپژوه گران دین»مملو ست؛ ولی خود ندای بی هُده بودن عشق وکتاب خود ومذهب خود دارید!. درست ست که دوعاشق رابطه جنسی ومیل جنسی دارند واما، منشا عشق شان شهوت وتراکم شهوت نبوده، ونیست. این بسته گی به چیز دیگر دارد. بقول گاندی بزرگ: «بگویید سخنی را که در کتاب تان ست وهم در مغزتان؛ نگویید آن چی دروغ ست یا خلاف گفته درون تان. »

شیون شرق