آرشیف

2014-11-22

عصمت الله راغب

آیاعشقهای مجازی “زمینی” میتوانند انسان را به عشق حقیقی پیوند دهد؟!!!

 

بهانه برای آغازهمین سطور، خواننده گان عزیز!! کتاب را که تحت نام«رند شیراز وطوطی هند»از "محمد افسر رهبین" در دسترسم قرارگرفت،ما هم اقبال خواندن آنرا یافته با یک اشتیاق خاص آنرا تا آخر مطالعه کردیم، که موضوعات این کتاب مقایسه ازاشعار حافظ شیرازی وامیرخسرودهلوی ازبابت انعکاس عرفان دراشعار این دوفرزند نامور زمان بود واست. اما نکات ارزنده یی را در این کتاب خواندم وازآن مستفاد شدم وهمچنان توجیه هات زیادی پیرامون اشعار این شاعران نامدار به کاررفته بودکه تاجای تغیرات زیاد را در ذهنیتم درقبال این دو شاعر بیشترازپیشر رونما ساخت ولی بازهم رویهمرفته برای شناخت این دو سخن سرای حوزه پهناور زبان فارسی (دومین زبان جهان اسلام) یک کتاب ودوکتاب را بسنده نمیدانم.شناخت این بزرگان، زمان اطول می طلبد وتوفیق مطالعه افزون. شکراست که ما هم هنوزفتی وجوان هستیم انشاالله با توفیق هرچه بیشترالله بی نیاز خواهید توانست به آینده ها در این مورد اغنای ذهن بکنیم به هرحال ازهرکتاب ونوشته بزرگان اگرتمام محتوای آن را هم درک نتوانیم خوب است به قول شاعر که به قدرضرورت باید ازآن بهره ببریم (آب دریا را اگرنتوان کشید/هم به قدر ضرورت باید چشید). اما دربین سطور ازهمین کتاب خوانده شده،سطر ازنوشته آن کتاب که برایم خیلی جالب تمام شد همان متن بود که مولف وخالق اثر با استناد از گفته مولانای رومی درمرقومه خود آورده بود،تا جای این مقوله که در سیاق همین نوشته عیناً به شما نقل خواهد شد یعنی:(انتخاب معشوقه زمینی وسیله برای رسیدن به معشوقه حقیقی است) نسبت به آنچه که برای من تجربه شده بود، خیلی بعید ازصداقت جلوه گرشد. بازهم خواستم عین متن را با شما هم شریک ساخته ضمیمه نوشته خود بسازم که دیدگاه شما قلم بدستان وغواصان حوزه ی اطلاعاتی وعارفان راه شناخت معرفت را که نسبت به ما دروادی بیکران معرفت پیشگام هستید پیرامون همین موضوع که ذیلاٌ ذکرمی شود باخود داشته باشم که سخن مسند چنین است:"فاش میگفتم این سخن، شمس من وخدای من." این سخن مولانا رومی را با چنین متن شرح شده است:((تاجایی می توان این هردو رابطه را نوعی عشق مجازی دانست.زیرا این هردو رابطه ازعشق زمینی آغازمیگردد ودرنهایت به عشق حقیقی می پیوندد وآخر کاررا به نقطه ی توافق طریقت با شریعت میرساند.))

دوستان سخن نشانی شده حرف من نیست بلکه همان توجیه است که بنده را وا داشت تا به بهانه نظرخواهی چند سطر را پیرامون آن باشما شریک سازم؛اکنون که نتیجه این سخن برایم سوال برانگیز است به رسم سوال آنرا چنین شکل می بخشم؛ که:آیا ما ناکام همین مسئله(انتخاب معشوقه زمینی درجهت توسل به معشوق حقیقی که همه گان تشنه آنیم) هستیم یا بزرگان سخن آن را به نوع دیگرتوجیه میکنند؟!! صرف نظرازینکه شعررا ازلحاظ متون دینی(قرآن وحدیث) دنبال بکنیم به زبان عامیانه وفلکور به آنچه را که دراین زمینه تجارب حاصل کرده ام با شما شریک میسازم سخن را ازخودم شروع میکنم با همنوعانم تلخیص می بخشم که پیرامون همین بحث با چند تای درزمینه به گزینش معشوق زمینی به رسم روز درددل کردیم وتجارب خودرا با همدیگر شریک ساختیم ولی همه آنها عین داستان را برایم بازگو کردند که وجود خودم بهترین نمونه آن بود معشوق زمینی به عنوان یک غده سرطانی به اصطلاع امروزی که ازاعلی ترین مکان مقدس که همانا ملاقات وسخن زدن به خداست(نماز) شروع تا ادنی ترین مکان(توالت) که دراین دوحالت بیشترازهروقت دیگر انسان به عنوان یک موجود مخیل وتصویرپرداز درعالم رویا نسبت به نیروی خدادادش است به خیالات می پردازد.دراین باب از همراهان وپرسیده شونده گان سخنی نشنیدم مگراینکه؛ همه گان شکوه از همین غده سرطانی(معشوقه زمینی که خصوصاً بعد ازاختراع بیسیم بیشترزمینه های مخشوش سازی ذهنیت ها آغازشد)داشتند ودارند وبه نوع اظهار تنفرمیکنند که با این خیالات بی مورد ازتمام فعالیتهای یومی خود باز مانده حتا عبادت ورسالت مان به درگاه رب العزت سوال برانگیزاست. وجان سخن اینکه با این مشغولیتهای بی مورد ذهنی، عبادت خودرا به آنچه که شایسته اوست به جا آورده نمیتوانیم،این معشوقه زمینی گاه وقتی آنقدر ذهن ما را شیفته و مشغول خود میسازد که ظاهراً درعقب ملا امام درنماز جماعت استاده هستیم ولی فکروحواس ما در پی راه های وصلت به این غده یی سرطانی است وروزنه های پیوست شدن را جستجو میکند،باید خاطرنشان ساخت که این مقوله استثنا راهم پذیرد، هستند اشخاص وگروه که بدون انتخاب وسیله (معشوقه زمینی) همه فکروهوش شان مصروف ذکر الله وجسماً وروحاً عاشق ذات حقیقی هستند حتا انتخاب معشوقه زمینی را برای رسیدن به معشوق حقیقی تکفیرمیکنند. اما ادعای ما درقبال کسانی که معشوقه زمینی برای رسیدن به عشق حقیقی انتخاب میکنند اینستکه به طور اکثریت دچار همین اشکال فکری واختلال ذهنی هستند نه اینکه ازین رهگذر عاشق حقیقت نمیشوند بلکه این معشوق زمینی ارتباط شان را با عشق حقیقی کمترمیکند وهمه دست آوردشان را سوال برانگیزمیسازد.گرچند پیرامون این موضوع سخن زیاد لازم است ازینکه به خواننده گان عزیز دلهره گی ودل زده گی درمسیر مطالعه آن پیش نشود همین چند سطرناچیزفوق را کافی میدانم اما راجع به سخن بزرگان مشرح عرفان ومعرفت که بالای اثردیگران تحقیق میکنند ودیدگاه خودرا باما شریک میسازند اینست که باوصف احترام به ایده شان آنها هم به عنوان انسانهای خردمند نه بالاترازآن، ابرازعقیده میکنند وبرداشت شخصی خود شان را با درمیان میگذارند ومدعی این هم نخواهند بود که گفتارشان مستند وعام پسند است بلکه عین عقیده است که من وشما نسبت به «انتخاب معشوق زمینی برای توسل به معشوق حقیقی است) داریم من هم که سخنی را به اساس تجاربم پیرامون همین موضوع مطرح کردم دیدگاه خودم است شاید هریک شما خواننده گان نظریات دیگری داشته باشید هیج وقت نمیشود که درلابلای یک موضوع منتشرشده همگان اتفاق نظر داشته باشندودرراستای توجیه دوستان که برسبیل توضیح درموردش سخن راندیم برمیگردد به عقاید وافکارآنها که برای وضوح کلام میشه شما دوستان هم درفشانی بکنید ودیده گاه ونظریات تان را با ما شریک ساخته تا ازاین منظر ازفیوض کلام تان مستفید شویم.اگردر این مورد برای دوستان گمان وشک وجود داشته باشد و مولانا، حافظ خسرودهلوی.. را به عنوان نمونه دلیل پیش کنندکه این بزرگان وعاشقان راه یی معرفت پیش ازاینکه آنها به معشوق حقیقی به پیوندند معشوق زمینی انتخاب کردند وبرای تعمیم ساختن عقایدوآراء خود ازمولانا وحافظ وامثال آنان نامببرند، بدون شک لازم است تا دراین امر اذعان داشت باشیم وسرتسلیم فرود آوریم که «هیج ملای نشد مولای روم» وهیج رند هم رند شیرازشده نخواهد شد. (مگراینکه خداخواسته باشد) رند که قرآن را به ادعای خودش که گفته است: ( عشقت رسد به فریاد هرخود به سان حافظ/ قرآن زبربخوانی درچهارده روایت). قرآن را به چهارده روایت میخوانده وامثالهم…

 

با احترام

عصمت الله"راغب"