آرشیف

2014-12-13

حبیب سرود

آهو

آهو ز قید جنگل پیوست، رسته است
اما به‌پای چشم کسی چشم بسته است
آهو گریخت پای لطیف‌اش به سنگ خورد،
پیوندهاش از همه عالم گسسته است
تا روز آفتابیِ آهو غروب کرد
شبنم به پلک مرطوب آهو نشسته است
شبنم نشسته است به‌مژگان خسته‌اش
شب، صبح گشت و آهو نخسبید و خسته است
آهو بیا بخواب درین قلب سنگ‌لاخ
این قلب سنگ‌لاخ به آهی شکسته است!
تبریک گویمت به دلی راه می‌بری!
این راهِ عشق، از همه راه‌ها خجسته است
 
29/5/1390  کابل