آرشیف

2022-12-10

احمد محمود امپراطور

آتش فتنـه جـان ما بگرفت 

آتش فتنـه جـان ما بگرفت

بربـریت روان ما بگرفت

دشمنـان دوست شد بنام رفیق
کـارد تا استخـوان ما بگرفت
جای و جایداد و ارث بابه کلان
مهر از خانـدان ما بگرفت
پای جاهل که شد به مجلس باز
حـرف از نکتـــه دان ما بگرفت
خانــه ای ظلم شد ز ســـر آباد
سنـگ سنـگ از مکان ما بگرفت
آسمــان سهـم ما به صحرا داد
آب از آبـــــدان ما بگرفت
پول شد تا مـدار عز و وقـــــار
خــورد را از کـــلان ما بگرفت
دهل آزادی بوالفضولــــی کرد
غیـرت از نوجوان ما بگرفت
دوست شد آشنـای بیــگانه
کــرد نیـرنگ و کان ما بگرفت
سخت شد هـر نفس بـــرای امید
زنــدگی امتحان ما بگرفت
کـوه از دزد و راهزن پـر شد
هیــزم رایـگان ما بگرفت
جنگ و تبعیضِ مذهب و آیین
لحظه هــای گـــران ما بگرفت
سیــلی روزگـاری وحشتنــاک
چهـره ای مهـــربان ما بگرفت
نی عزیــز و نه یار خاطر خواه
کاکه گـی از گمــان ما بگرفت
جایـگاه و مقـــــام شـــــاهان را
پــاده و پاده بــــــان ما بگرفت
کیســـه مال و حمـامی و موچی
 چــوکی و نردبـــان ما بگرفت
مرده شو شد رییس عامـــــه ملک
گور کن جای و خوان ما بگرفت
توبــــه از دست این ستـــمکاران
لقمـــه را از دهــــان ما بگرفت
باید عزا گرفت و خون بگریست
که چنین شد چنــــــان ما بگرفت
دیدی محمود چـــــرخ کج رفتــار
چمـــــن و ارغـــــوان ما بگرفت
—————————–
یکشنبه 19 قوس 1396 خورشیدی
که برابر میشود به 10 دسامبر 2017 ترسایی
سرودم
احمد محمود امپراطور
AHMAD MAHMOOD IMPERATOR