2014-12-29
یونس عثمانی

یک زمان من هم دیاری داشتم
در دیار خود بهاری داشتم
همهمۀ رود خروشان کوه
زمزمۀ جویباری داشتم
دوخت سنبل ام گیسو گسترده بود
سایۀ بید و چیناری داشتم
در سرود بلبلان شهر باغ
بزم مست شهر یاری داشتم
عطر سوسن و گلابم در بغل
ساغر می درکناری داشتم
تاج الماس جوانی ام به سر
با خوبرویان قراری داشتم
همنیشنی بودم در ده و شهر
هر کجا من اعتباری داشتم
باز بودم هر دری در ده مرا
ده خود را اختیاری داشتم
پرسی ام با خنده(!)بهاری داشتي؟
هم بهارو و هم دیاری داشتم
شعر از: محمد یونس "عثمانی"
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
یــــــــــــــاد بـهــــــــــار