2014-12-29
رامین رحیمی

قــــــدح را از دو عــالم برده بودند
به عوض جام می را خورده بودند
کنار چشمه سار عشق و مستی
به هم خوردند که با هم مرده بودند
غمگین تر از همیشه و در انتظار تو
آری که منـزوی شده ام بر مــزار تو
دیریست خاطرات مرا باد برده است
بر کــــوه و دشت و زمـزمه روزگار تو
بی تو نمی شود دل این زندگی مگر
با هـر سروده ات که تو آغــاز میکنی
من بیخبر ز فلسفه و شعر وشاعری
با شعر خود سخن به دلم باز میکنی
اصالت فرد را بس میشناسد
دل پر درد را بس میشناسد
برای محتوای و مــرز هستی
اسیر سرد را بس میشناسد
……………………………….
گذشته از همه حال وهوایم
که حالـم را گـرفته از صدایم
نمیدانم چرا هر یاد معشوق
ربوده عالمی از دست وپایم
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
بــــــــی تــــــــــــو نمی شود