آرشیف

2015-1-2

گ .ع . س . غوری

اهداء به برادران آزرده خاطر که امیدوارم دست از کشتار مردم و ویرانی وطن عزیز خود بردارند و به صلح بپیوندند.

 
بازآ
بازآ به میهنت  !
ای رفته  سوی غیر  !
ای رفته در دیار غلامان زور و زر  !
بازآ که خانه ات ،
بی تو جنون گرفت ،
بی تو خرابه شد  !
بی جود تو این گلشن زیبا و نغز ما ،
انبوه خار شد ،
بی نور و تارشد .
-:- -:- -:-
ای رفته از وطن   !
ای رنج دیده دنیای زندگی  !
ای رفته در طلسم فسونکار حیله گر  !
تا کی به مرز غیر ؟
تاکی به لانه پتیاره های دون ؟
شب باش میکنی ؟
تاکی شراره آتش به جان من ؟
اندر فراغ تو ، سوزنده تر شود ؟
-:- -:- -:-
ای خسته دل زمن  !
ای خسته دل اخی  !
اینجا بیا ،
اینجا بیا که مادر میهن برای تو  ،
 
دامان صلح را ،
               گسترده بی ریا ،
اینجا بیا که واژه انسان و زندگی ،
در قلب شیخ و شاب ،
درقلب مادران ،
           و درقلب پاک کودکان ،
در خاطر هم میهنان تو ،
                         پرتو فگنده است ،
اینجا بیا که همت والای مردمت ،
در صلح و دوستی ،
                        راهی گشوده است ،
-:- -:- -:-
ای رفته سوی غیر  !
ای رفته از وطن  !
بازآ به میهنت ،
بازآ که چشم مادر و خواهر براه توست  !
-:- -:- -:-