آرشیف

2014-12-31

aatila

افـــســــــــوس

 

 

بعد از شب 30 نوامبر
که با زلف پریشان
با وسوسه های شور انگیز
در بستر سپید عشق
در لانه کوچک دل
به بزرگی آسمان ها 
و  زودون فرهنگ پوسیده گناه و شرم
با تو یک جان و تن شدم
 چه شرین لحظۀ و چه زیبا دلی
که برایت تپدن گرفت
و با ناله های از درد عشق
به اوج لذت بی اختیار
محو تو شد
وتن سردم با گرمی تو نیروی
یک عشق تازه دم به وحشت گل های
نوبهار دمید و دمید
تا دست تو بدان رسید