2014-12-29
یونس عثمانی

وقتیکه به خوابم می آیی
بمن
یک سبد گل
یا چند دسته بنفشه
ویا چند مشت برگ گلاب
بیاور
تا با آنها
جای پای ترا
در کوچه های رویای خود نشانی کنم
وقتیکه
دلم دیدن ترا میخواهد
ازآن راه بسوی تو بروم
چونکه تو
دیگر ، تنها
بخوابم می آیی
من شب ها
در انتظار تو
با دسته های گل خوابیدم
مگر
نیامدی
همه گل ها پژمردند
خشکیدند
و پرپر شدند
تمام جای خوابم با برگهای خشک گل
پوشیده است
ای کاش
تو میبودی
و می دیدی
که آن چقدر زبیاست
بسترم به تابوتم می ماند
که در آن خوابیده باشم
وتو
آنرا گل پوش کرده باشی
وقتیکه به آن نگاه میکنم
آن آرزو ام که با تو رفته است
بیادم می آید
آن دیگر نمی آید
وتوهم
تنها به خوابم می آیی.
شعر از: محترم محمد یونس "عثمانی "
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
Muhammad of Ghor
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Minaret Of Jam
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
آرزو