X

آرشیف

به شوق دیدنت از خویش رفتم مهربان من

 

به شوق دیدنت از خویش رفتم مهربان من

اگر چه هست عشقت همچنان آرام جان من

 

به من آرامشی بخشیده این بودن، نمی‌دانی

به رنگ و بوی تو آغشته‌ام جانِ جهان من 

 

شبیه یک ستاره دور تو می‌چرخم هر ساعت

به آغوشم بکش یک‌بار تنها كهكشان من

 

فدای خرمن موی تو می‌‌گردم، در این وادی

به خوی و بوی تو آرام، جسم ناتوان من 

 

كجایی ای گل سنگم، بیا که بی‌تو می‌خشکم

نجاتم ده از این وحشت‌سرا، رنگین كمان من

 

به عرش تو عروجی غیرِ عشق‌آسان نمی‌باشد

مرا با خود ببر از این جهان ای آسمان من

 

سپاه چشم تو قفل شب تار مرا بشکست 

که جاری بوده در دل عشق و نامت بر زبان من 

 

بدون تو میسر نیست این‌جا زندگی کردن 

به سمتت راه دارد شوکت روح و روان من

 

به پای تو گذشتم از خودم، چیزی اگر باشد

فدایت می‌کنم هر آن‌چه باشد در توان من

 

 

ذکیه نوری

Zakia Noori

 

به شوق دیدنت از خویش رفتم مهربان من

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.