X

آرشیف

اندراب زیبا

مینویسم شور و وصف اندراب
تا که بربندم ز چشمان تو خواب
اندراب یک دره ء زیبا بود
هر کنارش کوه و هم دریا بود
در بهارش گر شوی مهمان او
نا گزیر استی شوی چون جان او
اندراب از هر نگاه لایق بود
کوچه کوچه شاعر و عاشق بود
گر تو خواهی لذت روی زمین
رو زبستان های او تو میوه چین
آب او باشد گوارا تر ز شهد
تو نیابی در جهان مثلش نگین
مردمش باشند همه مهمان نواز
هم برایت می کشند از مرغ و غاز
من چه گویم از شهشاهان او
یا چه گویم قصه ء قاصان او
هم سراب و هم سمندان و بنو
با تو گویم من ز ارزینگان او
گر به سر داری هوای سر دره
عقل و هوش یکدم ز پیش ات میپره
دختران نوبهار مثل پری
در صفا و در محبت دلبری
مهوشان سر پل و اولادیش
هم پری وحشان کشن آبادیش
میبرند دل را ز تو در یک نگاه
بعد از آن کار تو باشد اشک و آه
مردمان اندراب است با خدا
مسجد جامع بود در ده صلاح
پل حصار و باجگه نام آور است
از قدیم ها شاهد و جام آور است
از تغانک گر کنی روزی گذر
عاقبت گردی به سویش رهگذر
باغ دره و قزه و هم تاجکان
جمله باشد نور چشم عاشقان
کوتل سرخی و پس کندی بود
هم در آنجا راه به پارندی بود
یک زمانی اندراب آباد بود
هم دل هر مرد و زن دلشاد بود
در یکی از روز های تلخ و شوم
راکت و طیاره آمد با هجوم
ریخت بام و خانه را ویرانه کرد
هر که عاشق بود بی کاشانه کرد
طفلکانش بی پدر بسیار کرد
نو عروس و بیوه گان را زار کرد
مادران یک سر به داغ لاله ها
میکشند از سینه آه و ناله ها
ای خدا بر حال این مردم بیبین
با غم و اندوه مکن یکدم قرین
هر چه دیدم در هوای این دیار
سبز و خرم دار او را بی شمار
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.