X

آرشیف

به یاد صدایت

 

گریه کردم به یاد صدایت
و امواج پرغرور رستگاری را به یاد آوردم
که در میان صدایت چه شاعرانه می جهیدند

و آنگاه حس کردم افسردگی روح را
با ملالِ آمیخته در سراپای افکار خسته ات
چه بی تابانه می تپیدند

و تو، فقط مرا
چون هلال ماه از عقب پنجره نظر انداختی
دستانت به عقب سرت درهم آویختند
زلفان آشفته و چشمان پرآشوبت در موج خنده ها
با هیجان رقصیدند
گفتی: تو چقدر خوبی! با من بمان!
من بی تکلف اوج نگاه ات را از دل خواندم
و در حریر سپید رؤیایی خواهش تو بی درنگ پیچیدم

ناگهان
رنگ گرفت چشمانت
جرقه افروخت دستانت
و بوسه ریختی بر لبانم از آن سوی دریچه رؤیا
دریچه ای که دیگر تهی است از آن بوی و صدا
و من دارم با اشک حسرت فقط می نگرم روح ترا
که آرام آرام
می پیوندد
با ابرها

شهلا لطیفی
08-13-2015

 

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.