X

آرشیف

شــیـــــــر زن

شاعر به مرگِ شیرزن شعری برین ماتم بگو
بنویس و آتش زن دگر بر انجماد گفتگو 
اندوه ما عریان شود در رفتن این نازنین
از سینه آهی کن برون بغضی نماند در گلو
“ فرخنده “ بازآ در سخن از درد جانسوزت به من
از ناکسان کن قصه ها از ظلم شان گو مو به مو
حرفت به دل ناگفته ماند جاهل ز دینت رانده خواند
بر خاک خفتی بی گناه با عالمی از آرزو
با رفتنت یک شهر غم زائیده شد در کوچه ها
رفته کنون فریاد تو در کوچه ها بی گفتگو
چشم عدالت کور بود انسانیت مردود بود
سنگ بود و چوب و خودسری هر سو که کردی جستجو
گوید “ ثنا “ درد ترا  کی کم شود این ماجرا
آخر کجا یابد قرار ماییم و هر دم های و هو

محمد اسحاق “ ثنا “
ونکوور، کانادا
 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.