X

آرشیف

بــه مناسبت شب نــــزول قــــــــــــرآن

 

    اشکی  بر صفحۀ قــرآن

 
***********************
اشکم چکد هر نیمه شب، بر صفحهء قرآن من
گوئی که آتش میزند، هر شعله اش بر جان من
 
 ***********************
قـرآن مگـو دریاست این، دریای ناپیـــداست این
تا جاودان برجاست این، هر واژه اش برهان من
 
*************************
از دولت هر آیه ای، بینم زرحمت سایه ای
هر دم پنـــاهـم میدهد، از آتش پنهــــان من
********************
 
هر جملــه لرزاند مرا، وز شوق گریانــد مرا
لطف خدا خواند مرا، صد وای از حرمان من
 ***********************
 
از حق ندا آید که هان! ای بندهء آلوده جان
آخر چرا پیچیده ای، سر از خط فرمان من
 ************************
 
چون مرغکان خانگی، غمگینی از بی دانگی
بینا نئی تا روز و شب، گسترده بینی خوان من
 ***********************
 
گوید چرا تردامنی ؟  راه مخالف میزنی
من با تو ام تو از منی، تو جان من جانان من
 ************************
 
دعوی معبودی مکن، آهنــــگ نابودی مکن
ای بنده نمرودی مکن، پروا کن از طوفان من
 ********************
 
من جنتم آتش توئی، من رحمتم سرکش توئی
خود را چرا افکنده ای، در شعلهء عصیان من
************************
 
از قرب ما دوری مکن، وز یار مهجوری مکن
در گلـــشن رحمت درآ، ای بلـــبل بستــــان من
 *********************
 
دلخستگان را یاورم ، لب تشنگان را کوثرم
از تو به تو عاشق ترم، من آن تو، تو آن من
 *********************
 
از گـِل به دل پرداختم، تا از تو آدم ساختـــم
شیطان مشو بیرون مرو، از حلقهء عرفان من
 **********************
 
نام مرا آواز کن، روح منی اعجـــاز کن
خاکی مشو پرواز کن، بالاتراز کیهان من
*************************
 
راز مرا مــَحرم توئی ، مقصودم از عالم تـوئی
حوا توئی، آدم توئی، برگـَرد ، در رضوان من
 **********************
 
زین آیه ها گریان شوم، در اشک خود پنهان شوم
نالم ز غفــــلت ها بسی، غفـــلت بود زنــــدان من
 ************************
 
در دل بسی زاری کنم، وز خویش بیزاری کنم
زیرا نباشد در جهان، جز من کسی شیطان من
 ********************
 
غافل شدم در زندگی، میگریم از شرمندگی
یکــدم نکــردم بندگی، فریاد از نسیـــان من
 *********************
 
هر آیه افروزد مرا، شرمندگی سوزد مرا
ناگه گریزان میشود، کفر من از ایمان من
 *********************
 
زین سوره ها افروختم، آتش گرفتم سوختم
لب را زحیرت دوختم، تا نشنوی افغان من

پایــان
سروده  از :  مازیار پور گودرزی

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.