X

آرشیف

مــــــــــــــــــــــرگ

فضا سرد و چمن خشک و جهان در انتهای مرگ
زمین مشکوک و مظنون از هجوم اژدهای مرگ

نه گل پروانه را خواهد، نه بلبل بوستان عشق
که عشق افسانه شد لرزید ز بیم نا بجای مرگ

دیگر در داستان تیشه ی فرهاد دردی نیست
که گم شد باور شیرین به امواج رهای مرگ

برای طفل خود مادر کجا کوشش کند اینک 
که آب در بینی و کودک به زیر پا فدای مرگ

وفا و دوستی و عشق نشد یک ادعای بیش
که رنگ زنده گی پر شد ز تکرار صدای مرگ

یکی ترسید و وحشت کرد، یکی از کاروان افتاد
ولی "رامش" به آرامی صدا زد ناخدای مرگ

 

م. حسین رامش

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.