آرشیف
دوستانم مرا ميديدند از من مي گشتند پنهان
مرزا احمد زاهد
مجنون وارميگشتم به سحرا تنها وپريشان
كسي پيدا نشُدبرمن گويد چراهستي حيران
هركس ديدم به دنبال كاري خود بود روان
نميدانستم چيكنم دلم درنزدش بود به گريان
به همه گفتم به كي از من رسيده بود زيان
جُـرم عاشق شدن اينست هميشه باشم نالان
بدون يارسبزه ها درنظرم برف زمستان
زه غمهايش دلم بود پژمرده چوبرگ خزان
چشمانم پُراشك و دِلم پُردرد جيگرم بريان
هرسومن دوانم نميدانم كجاست منزل جانان
دوستانم مراميديدند ازمن مي گشتند پنهان
كس همرازم نشد تا به جاده غم گردد روان
بكجا روم ومسكن گزينم تا نبيندمرا رقيبان
آنجا تنها نشينم ازخاطرش كنم چاك گريبان
گر ابرسياه ازقبيله خيزد من هستم گريزان
چون ازسمت اوآمده مراتاشام نكند غمباران
روم درغروب به ساحل هريرود تيزودوان
گويــم آفتاب چشمم ازتو قلبم رابه اوبرسان
زاهد به هرمكان باشد هميشه ازاوكندپرسان
الهي تو نفرت را از دل نازنيم دوربگردان
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور