آرشیف
قدری خرسندم به زبان گفته نتوانم
مرزا احمد زاهد
قـدری خرسندم به زبان گفـته نــتوانم
ترا دیــدم بـه دل رنجـور گفته نتوانم
ناگهان صـدای آشنا به گوشـم رسـید
نظرم برتو افتـاد به پاه برخاسته نتوانم
گفتمش خوش آمدی ای یاری دلربایم
دلم بغز کرده نام زیبایــش گرفته نتوایم
چادررا زه رُخ زیبایش برانداخت
چشمانم تاریک شد ازرخـش گفته نتوانم
زه شعـله رخش خانــه روشــن شد
چو پروانه می گشتم ولــی سوخته نتوانم
غم دیریــنه من به زودی خفـته شد
چومایی میتپیدم دریای عشقش رفته نتوانم
به زیبای خودازهمه دلبرم طاق است
بگردم چهارسمت غورچو او یافته نتوانم
نظر کردم به قد رعنا و اندام ظرفیش
دستم لرزید زه قد واندامش نوشته نتوانم
چشمش همچو آفتاب بسویم میدرخشید
به روشنای برق چشمایش زیسته نتوانم
مانند تو شیرین زبان به عمرم ندیدم
غیرازنازنینم خبرزه کس خواسته نتوانم
زاهدهرقدراز زیبایی توگویـد کم است
تا زنده ام از کلـبه عشقت جسـته نتوانم
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور