X

آرشیف

برای پرویز کامبـخش

 

مرگ ام را چه کسی قبول میکند؟

من که با چشم باز

من که با قلب پر بار

من که در سرزمین خون و شهادت

من که در قانون بی تفاوتی ها

 عمریست میمیرم و زنده میشوم…

ای شب آیا میتوانی

صدایم را به گوش ستاره ها برسانی ؟

مرا بیاد بیاور ای فرشتۀ حقیقت

 من نیستم!

اما شب هست

خفاشان است و جغد ها

و آنان زبان شب را میدانند

***

مرگ ام را چه کسی قبول میکند؟

من میمیرم!

من میروم تا آیندگان بتوانند نفس بکشند

من اعدام میشوم!

ومن فدای زندگی مردمی میشوم

که روح شانرا

و سرنوشت شانرا

پاسبانان شب

با تاریکی عادت میدهند

هان ایدوست

تفاله های قرون وسطایی

اسکلیت های متحرک

و اشباح وحشناک

روی مزارم گل شب را خواهند گذاشت

زمامداران شهوت و نفس

روشنی را به تمسخر گرفته اند

***

مرگ ام را چه کسی فبول خواهد کرد؟

من پسری ام بیست و سه ساله

من راهم را به سوی روشنی میبرم

من از شب خسته ام

من از این همه اشباح هولتاک

 و من ازین خیمه شب بازی ها…

 به نام من،

به نام انسان

 تاریکی و ظلمت

بدبختی و رنج را

وقیحانه نمایش میدهند

باور دارم.

برادرم

خواهرم و مادرم

پدرم و ای رفیق ام

بدان که

شب نمیماند

خفاش ها و جعد ها

با آمدن صبح نابود میشوند.

 

 

نعمت الله ترکانی

27.01.2008

 

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.