2014-12-28
پیری رسید ز در، جوانی ز دریچه رفت
ایام پر غرور.. با هزار دلی شکسته رفت
اکنون چشم بگشودم، ديدم …..آیینه عمرم
آن شور نو جوانی در گذشت ز دیده رفت
آن چهره موزون، به هزار دل نظاره داشت
حالا دراین خزان، همچون گلی خشکیده رفت
آن قامت رسا….. که پر نیرو و شگوفه بود
حالا با چرخ گردون شکست و خمیده رفت
آن روشن رخ زیبا ،چون آیینه تراشیده بود
با موسمی خزانی زرد شد و رمیده رفت
آن هوش آن ذکاوت را پیری ز من گرفت
یاداشت من با گردش ساعت پاشیده رفت
غافل شدم ز نقش خود ……..در راه زندگی
ز آن روز که پا های من ز درد خوابیده رفت
ای باد صبحگاهان ………. بیار بوی جوانیم
این دل شگوفان کن، که ز درد ها نالیده رفت
س (نایاب )
18.12.2012
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
ولسوالی های ولایت غور
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
خــــــــــــــــزان عمر