X

آرشیف

راز گــــــــــردون

ای که یادت خامۀ شعرم شده
شعرمن در بین خامه گُم شده

بیش ازین دوری مکن نا مهربان
چون دلم درهجر تومغموم شده

آن تبسم های تو آید به یاد
خنده های قهقه ات موهوم شده

گاه ،گاه یادم نما، ای نازنین
یاد من درذهن تو معدوم شده

روزگاری خادمی کردم ترا
خادمش مغضوب آن مخدوم شده

من کنون در برزخی افتاده ام
دوزخ وجنت به من معلوم شده

آ مرا ، از آتشِ دوزخ رهان
روح من ازدود آن مسموم شده

گوشه یی ازباغ خود جایم بده
راز گردون گر بتو مفهوم شده

مسعود حداد
5 اگست 2014

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.