X

آرشیف

کـــــــــــــلاغی سیاه!

 
 
زمستان بیمگین !با پیک سردی اش
خشمش را در نقطه نقطه ای از قله های سفید کوه وسیاه کوه گسترده است
کلاغی سیاه در سر بام میخواند
پیامی زمستانی
اضطراب در سیمای مردم این مرزبوم.
همه را در کام زهرگینش فروبرده است
چون دیگر محبوس شده اند!
همه جا اشباح، هم سیا اند
خورشید را باید در رگ این سیاهی جستجو کرد
این ظلمات و زندان بار ننگ است.
باید غالب شد،
چه بی مقداری است که:
ملتی با این شان شوکت
حبس در سردی و بی برقی
و همه بر رشد امیدهای که زایش  انتظاررادرقبال دارد پای میکوبند
اما دیگر این زایش ها لگد مال می شوند
ازدهام فریاد ها در کلام گلوها دیگرخفه می شود
دیگر از آرزو ها چیزی نمیبینم
ابری انصاف و عدالت دیگرنمی بارد
من دیگرخسته ام
ازسردی ها!
دلمرده ام
از بی انصافی ها!
خدایا!
چرا برزمین ات
نظارت نداری ؟
مگربال،جبرئیل توراهم این بی عدالتی ها شکسته است؟
خدایا!
من وملتم گناهی نداریم
تو خودت میدانی
آغوش پرمهرت رامیخواهم
 
نویسنده:شامحمد "شهاب"
محصل فاکولته طب دانشگاه هرات
 
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.