2014-12-25
سید شکیب زیرک
من آنزمان تنها نشسته بودم
وتو تنها ترين موجود هستي بودي
آرام از كنارم با گيسوان نمناكت گذشتي
سالها پيش از امروز
آنزمان كه مادر من وتو
تنها كنار آدم نشته بود
خاطره اي بياد ميآورد
بوي گندم اين ديوانه گر آدم
آنگاه جدائي آورد
هابيل وبلقيس را به ياددارم
وگندم زار سبز نوح را
آنگاه كه در آن كشتي ما در گل نشست
افسانه اي در من پديد ميشود
از عطر نفس هاي ذرات
انگاه كه در آتش تك لرز ميخوردم
يادم از فريزر بازوان توميآمد
وسياهي چاه يوسف در كنعان وجود تو نهفته بود
واز ناقه كشي هاي اهرمن باتو رستم
تا از ميان رحم مريم سردرآوردم
سالها بود كه در سليب چوبي آويزان بودم
واي« عشق »گم شده
دوباره از كوره راه مقدس تورا تا معراج
عبور كردم.
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
راه قدس