2014-12-15
محمد رضا احسان
بين چه شوريست كه ترا واله، مرا ديوانه كند
بسته مرا با ريسمان و ترا زنجيرو زولانه كند
شور افتاد در دلم آندم كه ديدم ترا بار اول
سر بر آورده چو مار تا زهرش بدل خانه كند
دردي فرا بگرفته است دانم اين وجودم را يقين
نيست احساسي ولي پندار كه سوز صد ساله كند
گنگس و گولم چرخش سر دارم و از خود بيخود
گوييا دست انداخته كسي تا بند دل پاره كند
دست برده درون قفس سينهء من و با زور تمام
يا كه خواهد جگرم را جدا از قفس سينه كند
گو تو آخر اين چه رازيست و چرا بامن بود؟
هست يا اين سرطان عشق خواهد بدل دانه كند
نه!نه! نيست آن، صرف تب ايست خوش رنگ و پر
پر گشوده آمده نزدم تا بيشتر مرا واله كند
ميكند فسانه ام يا مرا تاج دهد بر سر نهم
يا ز (احسان) اش شايد آباد تخت شاهانه كند
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
سوز عشق