X

آرشیف

خزان آمد بهار دلستان رفت

خزان آمد بهار دلستان رفت
بهار از دست طوفان خزان رفت
تبر ، چون بردو دست خویش برداشت
ز ترس او چمن رفت و چمان رفت
چلیپا را به برگ ارغوان زد
به ناکامی ز جورش ارغوان رفت
کند محکوم ، هردم شاخ و برگی
چنین غارت چرا بر خاکیان رفت؟
مرا یک شاخه و یک دسته گل بود
ز بعض او همین رفت و همان رفت
به خاک چغچرانم آخر آمد
اول از خاک پاک چغچران رفت
چوپان و گله و قیماق مسکه
پنیر و شیر همراه چوپان رفت
صدای نعرة پاییز بشنو
که چون بُمبٍی به تاراج و زیان رفت
بنازم تفریح و سیر بهاران
که جشنی بود و چون آب روان رفت
چرا نرگس کنار چشمی بنشست
چرا برگ شقایق بی گمان رفت؟

ندارد این جهان پیر ، عشقی
کنون دیدی ز چنگال جوان رفت؟

توکلی/2 عقرب/1391
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.