X

آرشیف

قلبی که می شکست

می خوانم ازبرای تو یک شعرِ نیم مست
محمکم جوان! توباری بزن، دست، دست، دست!
[تک تک…دوباره تک تک وتک]می زدم به ،در
مردی زدور گفت: «  بلی؟آمدم کی هست؟ »
آمد، سلام کردم وگفتم که . . . خانگی ست ؟
دروازه را به قهر بزد محکم وببست
دختر ز شرق بامِ  اتاقی  طلوع کرد
خورشیدِ زرد ، آن طرف آهسته می نشست
گفتم زراهِ  بام بیایم کنار تو
اماکوزینه وطناب وکو قلاّب و دار بست
گفتی: « شکست، عینکِ من بود؟ » باد گفت نه
قلب عزیزی بود که از جور می شکست
بی زنگ بی پیامک ومسکال گم شدی
« این چند مین شب است که خوا بم نبرده ا ست»
مثل همیشه بازغزل نیست ، این غزل
( تقلیدهای مضحک وتکرارهای پست )
 
 
 
فیروزکوه
 
10/7/ 87

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.