آرشیف
آستان دل
قاضی مستمند غوری
آرزده ام زبهره بخت نثرند1 خویش
از گژدم سپهرچو بینم گزند خویش
من صید بینوایم وصیاد روزگار
برگردنم فگنده چو آهو کمندخویش
گه درد آسمان کشم وگه غم زمین
بردم هزار غصه زپست وبلند خویش
با هیچ چیز و انشود غنچه دلم
صد شکوه دارم از دل مشکل پسند خویش
شیخ زمانه نیست سزوار رهبری
گیرم زپیر چرخ فلک، درس وپند خویش
چون رشته سخن بکف خامه بسپرم
آرم بسی جواهر معنی به بند خویش
این لحظه های تلخ ودل آزار عمررا
شیرین کنم زشهد سخن های قندخویش
باکاروان حله بسی پرنیان2 برم
نازم به نازنینی تار پرند3 خویش
نگذاشت آب و دانه که تا نوش جان کنیم
دیگ قلورتروش4 وهمان گوشت لند5 خویش
زاهد اگر به درگه ارباب زرنشست
مائیم وآستان دل مستمند خویش
1 – نثرند: پست، زبون.
2 – پرنیان: جامه ابریشمی گلدار.
3 – پرند: جامه ابریشمی ساده.
4 – قلور تروش: یکنوع خوراک محلی هرات.
5 – لند (عامیانه) گوشت خشک کرده.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور