X

آرشیف

عزيزي اي كه در علم و هنر فرزانه اُستادي
هزاران مرحبا بر تو كه از من ميكني يادي

بپاس دوستي رنگين سخن ها بهر من گفتي
محبت را هويدا كردي و داد سخن دادي

دريغا من در اينجا وارث خاكستر و خارم
تو هم در سرزمين مردم بيگانه افتادي

و ليكن دوستي بعد مسافت را نميداند
اگر از ديده ام دوري ميان قلب ناشادي

ميان ما بود حبل المتين رشتة ايمان
نگردد تا قيامت اين بنا را سست بنيادي

نگفتم جز حديث داغ لاله تا كنون هرگز
نيامد از دل غمديده ام جز آه و فريادي

تو هم بشگافتي از نوك خامه سينة دشمن
تو هم در كارزار حق به پامردانه اِستادي

بيا در اين بهاران يك نفس شيرين سخن گوئيم
به وصف گلرخي شكر لب و شيرين و قنَّادي

بيا تا نو كنيم آن داستان ليلي و مجنون
نواها سر دهيم از قصة شيرين و فرهادي

بجز عشق و محبت سربسر افسانة دنيا
بود اي مستمند بينوا بازيچة بادي

 الحاج قاضي مستمند غوري
هرات: 11/1/1392
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.