آرشیف
غزل ها ناسروده عقده می گردد
زینب علم
عزیزمن
غزل ها ناسروده عقده می گردد
بهاران بی ثمرحتی
خزان یاوه می گردد
زمانه سخت بر من پینه می دوزد
تمام ناتمامی های عمرم را…
عجب زندانی ام عمریست از این ذولانه می ترسم
به امیدی که خواهم مرد دلم آزادی می جوید
بیابشکن قفس هاراکه با هم آشیان سازیم
دیارپر شکوه خود
سرازنوجاودان سازیم
زخاک مرده گان پاک بت آن بامیان سازیم
دیگرمن واژه یی الماس می گردم
اگربامن بیای قهرمان سازیم
متون کهنه یی تاریخ خود را داستان سازیم
دیگر تو نورمی گردی
منم مغرورمی گردم
حریف مثل بهاران اوایل یاوه می گردد
دیگرآزادی دست رقیبم رانمی خواهم
اگر در را او بگشاید
نمی خواهم
نمی خواهم
دیگرآیینه ها کی راست خواهد گفت
وماه کی تا به پایان شب دیگرخواهد ماند …
توهستی اعتبارمن
عزیزم
عزت ام
اوج ام
قفس بشکن میمیرم
درون این ستم افزا
بیا باری رهایم کن
زغم هایش جدایم کن
که گردم دخترآزادبه چشمانت نگاه یم کن
به آوازپرازعشقت صدایم کن
صدایم کن…
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور