X

آرشیف

یک بوالهوسی

من در جستجویی شهری برامدم
که در طلوع میزیست
ابریشم سفید میپوشید
بویی عسل میداد
و در دست هایی خود جواهر میاویخت
من به آن شهر میاندیشیدم
به عطرش معتاد میشدم
و می گفتم
کاش می شد از آیینه ها به آن شهر رفت
کاش از مهتاب میاویختم
و می شد از چرخش آسمان به آن شهر پیاده شد
زیرا درین مکان
آدمک های ناساز
از صبوری چشم هایی من میکاهند
و مرا میسوزانند
این مکان دایره یی کوچکی است
که دران
سیاه چالی همه را میبلعد
مرا میبلعد
 
 
عبدالله فرحمند
کابل 
سرطان – ۱۳۸۸

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.