آرشیف

2014-12-20

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

وجائب و مسؤلیت های طبیب

 

بخش فرهنگی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری
بخش فرهنگی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

 

2ثور 1392

عنوان فوق سوالی بود که از جناب مولا نا معتصمی پرسیده شد که : تداوی از نظر اسلام چگونه باید صورت گیرد؟ و آیا موجودیت داکتر نامحرم در تداوی و معاینه مریضان اناث از نظر شریعت چه دستوری خواهد داشت ؟ در این زمینه جناب مولانا با اشاره به نوشته هایش گفت : همه چیز در اثر تحریری اش تحت نام وجایب و مسئولیت های طبیب مسلمان درج است و خواستم برخی از مقاله جناب مولانا را درین جا ذکر نمو.ده منتظر نظریات دانشمندان جید کشور هستم.
مسلمان درقبال دین وعقیده
ازآنجایی که طبیب مسلمان باداشتن سرمایه علمی خاص وحرفه ومسلک طبابت، فردی از افراد جامعه اسلامی است همه آن مسؤلیت های ایمانی که درعهده هرفرد مسلما ن است، متوجه اونیز می شود، که این مسؤ لیت ها ووجا ئب را می توان به امور ومطالب ذیل خلاصه سا خت: توجه طبیب به کسب معلوما ت ضروری شرعی ـ اصلاح نفس وتکوین شخصیت اسلامی ـ نقش طبیب دردعوت اسلامی ( دعوت او درخانه ـ دعوت او درمحیط کار ـ دعوت او در بیرون ازمحیط کار )
مطلب اول توجه به كسب معلومات شرعي يافراگیری علم فرض عين بر هرفردی که ادعای اسلام وایمان دارد كسب معلومات شرعي موردنياز وفراگیری علم ضروریات دین مرتبط به عقیده، اخلاق وعمل فرض عین است مثلاً علم این که به چه چیزهای باید ایمان داشته باشد ومعتقد گردد وعلم این که چه کیفیات اخلاقی زشت اند که باید خودرا ازآنها پاکیزه سازد وچه کیفیات خوب اند که خودرا باآنها آراسته گرداند وعلم این که چه اعمال وافعالی فرض یاواجب اند که باید آنهارا انجام دهد وچه کردارهای حرام اند که بایدخودرا ازآنها دورنگهدارد. وهمچنان علم به احکام شرعی درموردهرکار وعملی که می خواهد انجام دهد مانندازدواج، تجارت، زراعت، طبابت، سیاست، وعلم به جواب شرعی هرسوال ومشکلی که درزندگی روزمرّه به آن مواجه می شود.
جای تأسف است که امروزمسلمانان درمورد علم شرعی که برهرمرد وزن مسلمان فرض عین است، بسیاربی توجه اند،اغلب برادران وخواهران مسلمان از خود نمی پرسند که آیا هما ن مقداری که ازعلم دین برما فرض عین است، بدست آورده ایم یاخیر واصلاً نمی دانند که چه مسائلی ازدین برای شان فرض عین است که باید آگاه گردند.
بنا براین برطبیبان وداکتران مسلمان لازم است که علم فرض عین درزمینه اعتقادیات، عبادات، اخلاقیات، معاملات ومعلومات ضروری شرعی درمورد حرفه طبابت را بطور کامل بدست آورند، اززمانی که شاگرد مکتب ومحصل پوهنتون اند به فکر ادای این وجیبه مهم بشوند وبه مضامین دینی صنوف درسی شان ازهمه بیشتر توجه شان رامبذول دارند، وکتابهای معتمد دینی را که درزمینه عقاید واحکام واخلاق به زبانهای مادری شان نوشته شده اند، مطالعه نمایند ورابطه وتعلق تنگاتنگ ودوام دارشان را باعلمای دین برقرار داشته باشند ودرموارد مختلف ازآنان کسب معلومات نمایند. چون هرکس که ادعای مسلمان بودن را دارد وبه آن افتخار می کند باید بداند که مسلمان بودن بدون ازآگاهی از ضروریات دینی از جمله محالات است .
چه خوب خواهدبودکه داکتران وطبیبان مسلمان صرف به فراگرفتن مسائل ضروری دینی قناعت نکنند، بلکه تلاش ورزند که آگاهی عمیق وگسترده ای را ازعلوم شریعت اسلامی مانند عقائد، تفسیر، حدیث وفقه بدست آورند ولغت عربی را باقواعد ومقدمات آن ازقبیل صرف، نحو وبلاغت بدانند تا آنکه ارتباط مستقیم شان به سرچشمه های اصلی معارف دینی وشریعت اسلامی (قرآن وسنت ) برقرارشود.
اگرنگاه گذرای را درآن عصری بیندازیم که تمدن اسلامی دراوج شکوه وعظمت خود رسیده بود، متوجه می گردیم که اطبای مسلمان بااینکه درعلوم طبیّ عصرشان تخصص وتبحر کافی داشتند ودرمقیاس بین المللی وجهانی دراین زمینه حرف اول را می زدند، درعلوم شریعت اسلامی نیز تخصص ومهارت داشتند وصاحب نظر بودند.
همین شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن سینارا (کسی که شهرت علمی اودرطب وفلسفه درآفاق جهان پیچیده بود) نگاه كنيد، درعلم قرآن، عقاید، فقه اسلامی وادب اتقان ورسوخ کامل داشت .
فیلسوف وطبیب مشهورعرب واسلام، قاضی ابوالولید محمدبن رشد، که درعلم طب برمعاصرینش تفوق وبرتری را حاصل کرد ومرجع اهل زمانش بود، درعلم فقه، اصول، کلام ومناظره یکتای زمانش محسوب می شد وتألیفات گرانسنگ وارزشمندی دراین علوم مانند، کتاب مقدمات، منهاج الادلة، بدایةالمجتهد ونهایةالمقتصد وغیره را ازخود به جا گذاشته است، ومجموع آثارعلمی وتحقیقی این نابغه اسلام را بیشتر از60 اثرشمرده اند.
یکی دیگر ازطبیبان نامدار اسلام ابوبکر ابن زهراست که حافظ قرآن بود وحدیث را فراگرفت ودراد ب، لغت وعلوم عربی مهارت زیادی را حاصل کرد .
خلاصه اینکه درعصرطلائی اسلام میان علوم دینی وعلوم تجربی وطبّی یک پیوند ناگسستنی برقراربود طبیبان علمای دین بودند وعلمای دین طبیبان بودند، چون همه شان دریک نوع مدارس تعلیم وتربیت یافته وبه یک نظام تعلیمی وابسته بودند. به طور مثال مفسر نامدار قرآن ابوعبدالله محمد بن عمر بن الحسین معروف به حضرت امام فخرالدین رازی، هروی صاحب تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب) عالم بزرگ علوم اسلامی بود ونام نیکویش دراین زمینه درشهرها شایع گردید وشاگردان اوافزایش یافتتند زمانی که سوار می شد حدود 300 نفر طالب علم در رکاب او پیاده راه می رفتند وفضل وعظمتش به قدری بالا گرفت که پادشاه وقت (خوارزمشاه) به ملاقات ودیدار او می آمد. این شخصیت برجسته علوم قرآنی از افضل متأخرین درطب وحکمت هم محسوب می شد ودراین میدان آثارگرانبهای راازخودبجا گذاشتند. از جمله الجامع الکبیر معروف به کتاب«الطب الکبیر» وکتاب فی النبض وشرح کلیات القانون وکتاب التشریح من الرأس الی الحلق وکتاب الاشربة ومسائل فی الطب .
ازهمین پیوند عمیق علوم طبی به علوم اسلامی وعربی بوده است که امروز درطب جدید هم پاره ای ازواژه ها واصطلاحات عربی باقی مانده است :

مطلب دوم تکوین شخصیت اسلامی
منظور ازتکو ین شخصیت اسلامی این است که عقیده، عمل واخلاق انسان مطابق با رهنمودها ودستورات اسلام منظم گردد نفس آگاهی وفراگرفتن معلومات اسلامی تازمانی که باایمان، اعتقاد وعمل همراه نگردد، کافی نیست واگرنه بایدمستشرقین، (آن اندیشمندان غربی که علوم شرقی واسلامی رابه روی اهداف خاصی که دارند مورد مطالعه وتحقیق قرارمی دهند)، مسلمان شمرده شوند؛ چون آنان آگاهی گسترده ای را در مورد قرآن، حدیث، قوانین تشریعی اسلام، تاریخ، تمدن، ادبیات وعرفان اسلامی بدست می آورند.
بناء هرکسی که می خواهد مسلمان واقعی باشد باید، عقیده، عمل اخلاق وتمام ابعاد زندگیش را باشریعت اسلامی عیارسازد دراین میان نقش اعتقاد وایمان ازهرچیزی دیگر مهم تراست، تهداب تکوین شخصیت اسلامی از اعتقاد گذاشته می شود اگر خللی درایمان وعقیده کسی باشد، همه تلاش ها، فعالیتها واعمال خوبی که انجام می دهد عبث، وبی نتیجه می ماند، لذا لازم است که هرانسان مسلمان نخست به فکر تصحیح عقیده وایمانش شود.

تعریف ایمان
ایمان عبارت است ازاعتقاد وباور براینکه الله(ج)كه خالق عالم است وجود دارد وهیج شریک وهمتای برای او درذات، صفات واسماء، عبادت وحاكميت نيست وصرف اولايق وشايسته پرستش است وحضرت محمد(ص) پیامبر برگزیده اواست وهرچه ازجانب خداوند(ج)اطلاع وخبر داده حق، ثابت ومطابق واقع است. پس ايمان به اومستلزم ايمان به پيامبران الهي، فرشتگان، قضاوقدر، زندگي پس ازمرگ، بهشت ودوزخ وديگرضروريات دين است همین مراد ومفهوم کلمه «لااله الاالله ومحمدرسول الله» است وهر کسی چنین باور، قبول وتصدیقی اختیاری درقلبش پیداشود ولي فرصت تلفظ كلمه طيبه را نيابد يالال است وقدرت تلفظ آن راندارد، اوبه اعتباراحكام آخرت مؤمن ومسلمان است وبه لحاظ احكام دنيا نيزمسلمان شمرده مي شود مشروط براينكه به يك نحوي برتصديق قلبي او اطلاع حاصل شود، امازمانی كه فرصت اقرار واعتراف را دريابد وكدام عذري را نداشته باشد اوبه حیث مسلمان شناخته نمی شود وبه عنوا ن مسلمان به اومعامله صورت نمی گیرد مگراينكه به اسلام اقرار واعتراف نمايد وبه زبانش کلمه طیبه(لااله الاالله ومحمد رسول الله) را جاری سازد، و هیچ چیزی را ازآنچه پیامبر(ص) اطلا ع داده ا ست انکار نورزد. چون انکار یک امرمهم ازآنچه پیامبر(ص) خبردا ده است موجب کفرمی گردد. اما دراین زمینه میان مسلمانان عصرپیامبر(ص) ومسلمانان عصرهای بعد ازآن یک مقدار فرق است به این شکل که درعصرپیامبر(ص) انکار هرچیزی که او به آن خبر می داد موجب کفرمی گردید، اما درعصرهای بعد ازآن فقط انکار چیزهای موجب کفر می شود که به طورقطعی ثابت شده باشد که پیامبر(ص) به آنهااطلاع داده است وازآنها به ضروریات دین تعبیر می شود. بدین سبب علمای علم عقاید ایمان را چنین تعریف می نمایند:«تصدیق الرسول فی جمیع ماعلم بالضرورة مجیئه به من عندالله » (تصدیق پیامبر(ص)است درتمام آن چیزهای که به طورضروری ثابت شده است که اوازجانب خداوند(ج) آنهارا آورده است یابه عبارت کوتاه تر ایمان تصدیق به ضروریات دینی وقطعیات دینی است.

ضروریات دین چیست ؟
ضروریات دین عبارت از امورواضح وآشکاری است که نیازبه نظر واستدلال ندارد وبر هیج کس از عوام تا خواص پوشیده وپنهان نیست وهمه می دانند که آنها ازدین اند. مانند توحید، رسالت، معاد، فرضیت نماز، روزه، زکات، حج، وغیره درضروریات دینی جهل وعدم اطلاع عذرشمرده نمی شود وهیچ تأویلی درآن پذیرفته نمی گردد لذامنکر ضروریات دین به هرنحوی که باشد، کافر می گردد.

قطعیات چیست؟
قطعیات آن چیزهای اند که به دلائل قطعی ویقینی ثابت گردیده است که آنها از دین اند ودر نتیجه بر اینکه آنها ازدین اند نیزیقین حاصل گردیده است. واگرکسی پس ازعلم وآگاهی ازآن انکار ورزد کافرمی گردد امااگرکسی به اساس جهالت وناواقفیت ازآن انکار کند حکم به کفراو نمی شود بلکه به او تبلیغ می شود، واگرکسی درآن تأویل دهد نیزکافرنمی گردد وشبهه ی او رفع می گردد.
دلائل قطعی چیست؟
دلائل قطعی سه چیز است : 

1ـ آیات قرآنی که دلالت آنها بر مراد ومطلب آنها واضح وآشکار باشد مانند این فرموده خداوند(ج):« لاتقربوا الزنا» (نزدیک به زنا وارتباط نامشروع نشوید) این آیه به طور روشن فایده حرمت زنارا میدهد، لذاحرمت زناقطعی ویقینی واز ضروریات دین می باشد، چون به دلیل قطعی ثابت گردیده است بدین سبب انکار از حرام بودن زنا موجب کفر می گردد.
2ـ احادیث نبوی که به شکل تواتر برای مارسیده است وثبوت آنها ازپیامبر(ص)قطعی ویقینی باشد. تواتر این است که شماری زیادی از مردم خبری را گذارش می دهند که عقل انسانی محال می داند که همه آنان بر دروغ اتفاق کرده باشند. مانند این حدیث پیامبر(ص) :« من کذب علیّ متعمداً فلیتبوّء مقعده من النار» ( آن کسی که عمداً برمن سخن دروغ را بسازد منزلش را جهنم بداند) که به نحوتواتربرای مارسیده است .

3 ـ اجما ع
دلیل سوم که قطعی است، اجماع است مشروط براینکه بر خصوصیات آتی مشتمل باشد .

(1) ـ اجماع جمیع صحابه باشد (2) ـ قولی باشد یعنی به سخن اجماع صورت گرفته باشد (3) ـ واجماع مذکور بطریق تواتر به قرن های بعدی انتقال یافته باشد. پس هرحکمی که به یکی ازدلائل فوق ثابت گردیده باشد قطعی است پس ضروریات وقطعیات دین مانند: توحید، صفات خداوند(ج)، وجودفرشتگان، پیامبرا ن، کتابهای آسمانی، قضا وقدر، زندگی پس ازمر گ، قیامت، حساب، میزان، بهشت، دوزخ، ووجود جن وشیاطین نماز، وروزه، حج، زکوة، جها د، هجرت، وامربالمعروف ونهی عن المنکر وحرمت قتل، سرقت، زنا، شرا ب، سود، وحرمت غیبت، بهتان، تکبر، بخل، واحکام مانند حدود، وقصاص وغیره .
تمام این چیزهای که ذکرشد ودیگرمسا ئل واحکامی که بدلائل قطعی ثا بت شده باشند ایمان به آنها واجب وانکار ازآنها موجب کفرمی گردد. چنانچه استهزاء واستخفا ف وسبک شمرد ن احکام اسلامی وشعائر آن نیز باعث کفر می گردد، مثلاً کسی نظام های سیاسی، اقتصادی، قوانین وضعی، وارزشهای اخلاقی واجتماعی جوامع غیراسلامی را برقوانین شریعت اسلامی وارزشهای اخلاقی آن ترجیح می دهد وآنهارا مفیدتر وبهتر می شمارد. اما اگرکسی به تمام ضروریا ت دینی تصد یق می دهد وازانکار واستخفا ف وتوهین به احکام اسلامی خودرا نگاه می دارد ولی گاهی به اثر غفلت، سستی، غلبه شهوت، غضب، تربیت غلط، محیط فاسد، مرتکب گناه ومعصیت می شود وفرائض اسلامی را ترک می کند، وتاآخرين لحظات زندگي موفق به توبه نمي گردد ودراين حالت مي ميرد، به اسا س عقیده اهل سنّت وجماعت چنین شخصی کافر نمی گردد بلکه فاسق گفته می شود وسزاوار ورود به جهنم وعذاب های آن می گردد امادرنهایت امر ازآن بیرون گردانیده می شود وبه خاطر ایمانی که دارد وارد بهشت می گردد.

ادامه دارد……….