آرشیف

2014-12-20

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

معرفی شاعر جوان
 
 
با لبخند ملیح وصحبت ملایمی می گوید : در سال 1362 در ولسوالی کرخ ولایت هرات چشم به دنیا گشوده است ،از لیسه ابوالفتح عبدالملک کروخی در سال 1380 فارغ و بعد از سپری نمودن امتحان کانکور به دانشکده ای زراعت هرات کامیاب ، اما نظر به عدم علاقه به آن دانشکده درس نخوانده بلکه به صفت معلم در لیسه استاد فکری سلجوقی ایفا وظیفه می نماید ، موصوف فعلأ محصل صنف چهارم رشته زبان و ادبیات دری در فاکولته تعلیم و تربیه هرات نیز می باشد که به صورت داخل خدمت آنرا سپری میدارد.

از عنفوان کودکی به شعر و شاعری علاقه مفرطی داشته و استادان بخش ادبیات و زبان دانشگاه هرات در این راه اورا تشویق وورنداز نموده اند ، اشعار خوبی را به سبک غزل می سراید و در محافل ادبی نیز از جایگاه شامخی برخوردار است ، هر شاگردی که زمزمه ای تدریسش را شنیده از ادای جملاتش حظ برده است ، همکاری او به مجتمع آموزشی انصاریان مرکز فرهنگی جهانداران غوری از دیر زمانیست جریان دارد، شاگردانش اورامی ستایند و براخلاقش مباهات می کنند. دارم نمونه ای از اشعارش را دراین سایت وزین «جام غور» به نشر بسپارم:
او از گزند روزگار به ستوه آمده و مداخله بیگانه ها را در حریم کشورش ناگوار پنداشته و اوضاع را به مثابه شبی می پندارد که در سحر شدنش بیقرار است چون سروده ای زیر:
 
آتش میان ملت ما شعله ور شود
سر های بیگناه به خون غوطه ورشود
از اختلاف مذهب و دین می کشیم جوان
زینرو تمام گلشن ما بی شجر شود
دایم زدست ظلم شویم هرکجا فنا
آخر نهال مثمر ما بی ثمر شود
تکی خوریم به سینه و سر تیغ و خنجری
واحسرتا! نگر ؛که پدر بی پسر شود !
چون فاقدیم زفهم و مزایای دین خود
ما را سخن به بزم حریف بی اثر شود
از سایه خدا چو پراکنده گشته ایم
هر قلب ما ودیده ما بی بصر شود
برما بلا وغصه ببارد زآسمان
چیزی به تن نمانده که آنرا سپر شود
دست دعا بلند کن و "فردانیا"بخواه
ازذات کبریا ، که شب غم سحر شود!