آرشیف

2015-6-24

استاد محمود بی پروا

شرح حال زندگی محمود بی پروا

نام من محمود وتخلصم بی پروا میباشد. در13 دلو سال 1334 هجری شمسی( 6.2.1955 ) در قریه دهنه جرچقور آقاگنبد الله یار دریک خانواده دهقان تهیدست تولد گردیدم. درسن 7 سالگی کاکایم مرابه آموختن سیپاره وقرآن زیر تعلیم گرفت. بعد پدرم مرا  نزد ملا یان مساجد به درس خواندن ونوشتن توظیف ساخت وپنج کتاب وحافظ ودیگر کتب فارسی را  ازآنها آموختم. پدرم زیادتر توجه مرا به نوشتن معطوف گردانید ونزد یک نفر ملای خوشنویس درقریه غارگردک الله یارروانه ام کرد که توانستم نویسندگی را بخوبی از اویادبگیرم. درجوزای سال 1343 هجری شمسی هیئتی مرکب از ولسوالی شهرک وچغچران ولایت غور وارد منطقه شده وبرای باراول مکتب دهاتی بنام دهاتی الله یاررا درمرز شهرک وچغچران تاسیس و30 طفل واجد شرایط را دراین مکتب ثبت نام کردند که ازجمله یکی من بودم. این مکتب حالا بنام لیسه غار الله یار مسمی میباشد مگر ازهمان آوان تاسیس تا کنون شاگردانش درزیر سایه سه اصله بید درفضای آزاد وگرم وسرد درس میخوانند.
درسال 1346 نظر به توجه شخص معارف پرور وانسان دوست محترم عبدالرحمن سیستانی مدیر معارف غور جبرا به چغچران آورده شده و به مکتب ابتدائیه چغچران طور لیلیه شامل ساخته شدم. درسال 1354 از این لیسه که حالا بنام لیسه عالی سلطان علاوالدین غوری یاد میشود فارغ گردیده ودراثر سپری نمودن امتحان کانکور افتخار شامل شدن درپوهنحی زراعت کابل را حاصل کردم ودربهارسال 1355 شامل این پوهنحی شدم.
درماه دلو سال 1358 هجری شمسی تحت شرایط خیلی سخت ووحشتناک از این پوهنحی فارغ گردیده ونظر به لزوم دید استادان پوهنحی بصفت نامزد استاد درپوهنحی زراعت نوتاسیس ننگرهار توظیف گردیدم واولین کسی بودم که تحت وضعیت حالات جنگی و رقت بار وقت، خودرا به جلال آباد رساندم. امااوضاع امنیتی اجازه نداد تا محصلین درپوهنتون جلال آباد اجازه حضور یابند. بناچار دولت پوهنتون جلال آباد را بکابل انتقال داد تا محصلین آن بعد از وقت به پوهنتون کابل درس بخوانند.
در سال 1360 به بورس تحصیلی دوره ماستری نامزد شدم وطور اتفاقی در ماه سنبله قبولی ام از جانب دولت اوکراین که یکی از جمهوریت های شوروی وقت بود ، آمد. درماه میزان همان سال به تحصیل دررشته جنگلات عازم اوکراین شدم وبعد از ختم موفقانه تحصیل دراکادمی زراعت اوکراین واقع درشهر کیف بتاریخ 12 دلو سال 1362 هجری شمسی          ( فبروری 1983) به وطن عودت نمودم.
چون شرایط فوق العاده بحرانی وبد بود، بوظیفه خویش پذیرفته نشده جبرا به دوره مکلفیت عسکری سوق گردیدم بنا ء از7 ماه حوت سال 1362 (26 فبروری 1983) تا 13 حمل سال 1366( 2 اپریل 1987) هجری شمسی درآمریت عمومی مخابره قوماندانی عمومی دفاع ازانقلاب  وزارت داخله عسکری را گذراندم. بعد از ترخیص بلامعطلی  دوباره بالای وظیفه خویش درجلال آباد فرستاده شدم. درسال 1367 هجری شمسی )1988) بنا به مقررات وقت باید به دوره تحصیلی دکتورا دوباره به اوکراین میرفتم اما اسنادم دراثر بد بینی ها ومداخلات افراد مغرض از وزارت تحصیلات عالی بیکدم نابود واز این چانس محروم ماندم. همین امر باعث دلسردی ام ازکار دردولت شد وهمان بود که درماه قوس 1367 هجری شمسی بااستفاده از فرمان دکتور نجیب الله رئیس جمهور وقت از طریق دریافت ده روز رخصت به چغچران آمدم وقصد داشتم تا به خانه بروم مگر جهادیزم بمن اجازه نداد. ناچار دربهار سال 1368 هجری شمسی ( 1989 (دوباره به وزارت تحصیلات عالی مراجعه کردم ودراثر کوشش وتلاش آقای ابوبکر راشد رئیس پوهنتون نو تشکیل هرات از جلال آباد به هرات تبدیل شدم. همینکه درهرات آمدم ، سمستر اول را درس دادم اما دیدم که وضع هرات خیلی بد وبیرون از کنترول واداره میباشد، بناء به دوره دوم عسکری خودرا سوق دادم تا از بلای بد عسکری برای ابد رهائی یابم. همان بود که بتاریخ 23 اسد سال 1368 هجری شمسی ( 14 اگست 1989) بصفت سرباز عادی درغند اپراتیفی غور شامل خدمت دوره احتیاط شدم.
بتاریخ 5 اسد سال 1370 هجری شمسی( 27 جولای 1991) از دوره دوم احتیاط ترخیص واز کار کردن دردولت وقت دست کشیدم . بعد به شغل آزاد دهقانی وگاهی هم ادویه فروشی پرداختم تااینکه درسال 1377( 1998 ) بر اثر خواهش طالبان بصفت رئیس زراعت غور مقرر شدم  اما بعداز 7 ماه خدمت، طالبان تصمیم برآن شدند که تمام ریاست هارا به نفرات خود واگذار شوند لذا از چوکی ریاست زراعت سبکدوش وبه صفت مامور جنگل چند مدتی را کار کردم تا اینکه درسال 1378 بحیث مامور ترانسپورت از طرف اداره  طالبان توظیف  شدم.
درماه نوامبر سال 1999 میلادی ( عقرب 1378 هجری شمسی) موسسه  CHA برای اولین بار دفتر ساحوی خودرا درچغچران افتتاح ومرا بصفت مامور زراعت پذیرفت. در31 ماه جون سال 2002 میلادی از این دفتر استعفا داده وبعد شامل دفتر بین المللی ICMC شدم .از 23 اگست 2002 تا  31 دسمبرسال 2003 دراین دفتر کارکردم. بعد دردسمبر همین سال شامل دفتر ورلد ویژن (WVI)، به تعقیب آن شامل دفتر UNAMA –JEMB دردوره اول انتخاباتی ریاست جمهوری بصفت مبلغ ساحه درمربوطات ولسوالی شهرک  کارکردم( ازاول اگست تا دهم نوامبر 2004). بعد ازآن دوباره به دفتر ورلد ویژن شامل شده ( ازاول دسمبر 2004 تا چهارم جولای 2005) لیکن بعد از7ماه ازکار دراین دفتر دست کشیدم . دراول ماه اپریل 2006 میلادی به دفترCRS واقع دره تخت دربخش زراعت پذیرفته شدم وبعد درسال 2007 میلادی از دره تخت به چغچران تبدیل گردیدم. در8  سیپتمبر سال 2009 میلادی از دفتر CRS استعفا دادم وبعد بتاریخ 8 ماه اکتوبر همین سال در ادارۀ مواد خوراکه وزراعت ملل متحد( FAO) بصفت مامور منابع طبیعی یا گیاهان سبز بکار گماشته شدم وتا الحال درهمین پست درFAO – UN کار مینمایم. متاهل هستم ویک فرزند دارم وسه دختر که یکی بخانه شوهر است ودوتای دیگر امسال شاگردان صنف دوازدهم لیسه سلطان رضیه میباشند. مادرم درماه اسد سال 1351 هجری شمسی وفات یافت وپدرم تا کنون حیات دارد. دوبرادر اصلی ، دوبرادر ثانوی ودوخواهر دارم همه بیسواد ودهقان کاراند. غیر ازمن کسی از خانواده واقارب نزدیکم تحصیلات رسمی ندارد.

ختم